- اعناد
- در افتادن، پیاپی هراشیدن (هراش استفراغ)، خوی ریختن، بند نیامدن خون
معنی اعناد - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
می آبیدن: آب کردن درمی
جمع جند، از پارسی گندها سپاهان لشکرها، جمع جند. لشکرها
جمع زند، بند دستها بندهای دستها
اوراقی که دارای ارزش مالی باشد، سند، اسناد بها دار
شماره ها
جشن ها
آمادن آماده بودن آماده کردن
بنده کردن، گردهم آیی، دورکردن راندن
پیچیدن
علم، علم حساب و قسمی از ریاضیات، علم عدد، علم جفر
جمع عید، روز جشن اهل اسلام
جمع عنق، گردن ها جمع عنق گردنها
ورتنیدن (تغییر دادن) پیر دختر شدن
رنجانیدن، دشوار انداختن
جمع عنب، انگورها جمع عنب انگورها
ستون نهادن
گول شدن، دروغ گفتن
آماده گردانیدن، مهیا ساختن
جندها، لشگرها، جمع واژۀ جند
عنق ها، گردن ها، جمع واژۀ عنق
عنب ها، انگورها، جمع واژۀ عنب
عیدها، روزهای جشن، جشن ها، جمع واژۀ عید
عددها، شمارگان، ساز و برگ جنگ، جمع واژۀ عدد
نسبت دادن، منسوب کردن، منسوب کردن حدیث به کسی، در دستور زبان علوم ادبی نسبت دادن گزاره به نهاد
سندها، در علم حقوق نوشته های که وام یا طلب کسی را معین سازد یا مطلبی را ثابت کند، جمع واژۀ سند
عودها، بازگشتن علائم بیماری ها، بازگشتن ها، جمع واژۀ عود
جمع جند، لشکرها، سپاهیان
جمع عید، جشن ها
جمع عنق، بداخلاق ها
در بدیع تکرار حرفی پیش از حرف روی یا حرف دیگر قافیه که اگر از آن صرف نظر کنند عیب و نقصی در شعر پیدا نمی شود، برای مثال چشم بدت دور ای بدیع شمایل / یار من شمع جمع و شاه قبایل ی جلوه کنان می روی و بازمی آیی / سرو نباشد بدین صفت متمایل (سعدی۲ - ۴۷۹) ، که در آن «ی» ماقبل لام را الزام کرده است، رنجانیدن، به رنج انداختن، کسی را در کار دشوار افکندن