جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با اعناب

اعناب

اعناب
جَمعِ واژۀ عِنَب. انگورها. (آنندراج). جَمعِ واژۀ عِنَب. (ترجمان القرآن ترتیب عادل بن علی) (ناظم الاطباء). جَمعِ واژۀ عِنَب، میوۀ درخت مو. و یکی ِ آن عِنَبَه. (از اقرب الموارد) :
سیاه خانه و غیلان سرخ بر دل من
حریف رضوان بود و حدائق اعناب.
خاقانی.
، پذیرفتار امری شدن: اعهدک من الامر. (منتهی الارب). پذیرفتار کاری شدن و تعهد آن کردن. (از ناظم الاطباء). تکفل کاری کردن. یقال: ’اعهدک من اباق هذا العبد’، ای ابرئک و اُمنک و اعهدک من هذا الامر ای اکفلک. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا

اذناب

اذناب
گناه کردن، جمع ذنب، پارسی تازی گشته ذنب ها دم ها، سپس روندگان، جمع ذنب. دمها دنبالها، بندگان و کنیزکان و لواحق حواشی و خدم، سپس روندگان. یا اذناب ناس. مردم کم پایه مردمان حقیر عوام الناس سفله مردم
فرهنگ لغت هوشیار

اعتاب

اعتاب
جمع عتبه، آستانه ها خرسندی نمودن، خوشنوداندن: خشنود کردن، بازایستادن جمع عتبه آستانه ها پاشنه های در. یا اعتاب مقدسه. امکنه مقدسه که زیارتگاه مردم است
فرهنگ لغت هوشیار