جمع واژۀ عنب. انگورها. (آنندراج). جمع واژۀ عنب. (ترجمان القرآن ترتیب عادل بن علی) (ناظم الاطباء). جمع واژۀ عنب، میوۀ درخت مو. و یکی آن عنبه. (از اقرب الموارد) : سیاه خانه و غیلان سرخ بر دل من حریف رضوان بود و حدائق اعناب. خاقانی. ، پذیرفتار امری شدن: اعهدک من الامر. (منتهی الارب). پذیرفتار کاری شدن و تعهد آن کردن. (از ناظم الاطباء). تکفل کاری کردن. یقال: ’اعهدک من اباق هذا العبد’، ای ابرئک و امنک و اعهدک من هذا الامر ای اکفلک. (از اقرب الموارد)
جَمعِ واژۀ عِنَب. انگورها. (آنندراج). جَمعِ واژۀ عِنَب. (ترجمان القرآن ترتیب عادل بن علی) (ناظم الاطباء). جَمعِ واژۀ عِنَب، میوۀ درخت مو. و یکی ِ آن عِنَبَه. (از اقرب الموارد) : سیاه خانه و غیلان سرخ بر دل من حریف رضوان بود و حدائق اعناب. خاقانی. ، پذیرفتار امری شدن: اعهدک من الامر. (منتهی الارب). پذیرفتار کاری شدن و تعهد آن کردن. (از ناظم الاطباء). تکفل کاری کردن. یقال: ’اعهدک من اباق هذا العبد’، ای ابرئک و اُمنک و اعهدک من هذا الامر ای اکفلک. (از اقرب الموارد)
آشکار و روشن ساختن، فصیح سخن گفتن، درست بیان کردن، کلمۀ عجمی را عربی کردن، حرکات حروف یا کلمات (فتحه، کسره، ضمه، مد و تشدید) که در بالا یا زیر کلمات قرار می گیرد
آشکار و روشن ساختن، فصیح سخن گفتن، درست بیان کردن، کلمۀ عجمی را عربی کردن، حرکاتِ حروف یا کلمات (فتحه، کسره، ضمه، مد و تشدید) که در بالا یا زیر کلمات قرار می گیرد
گناه کردن، جمع ذنب، پارسی تازی گشته ذنب ها دم ها، سپس روندگان، جمع ذنب. دمها دنبالها، بندگان و کنیزکان و لواحق حواشی و خدم، سپس روندگان. یا اذناب ناس. مردم کم پایه مردمان حقیر عوام الناس سفله مردم
گناه کردن، جمع ذنب، پارسی تازی گشته ذنب ها دم ها، سپس روندگان، جمع ذنب. دمها دنبالها، بندگان و کنیزکان و لواحق حواشی و خدم، سپس روندگان. یا اذناب ناس. مردم کم پایه مردمان حقیر عوام الناس سفله مردم