جدول جو
جدول جو

معنی اطناب

اطناب((اِ))
بسیار گفتن، پرگویی، تطویل کلام و مبالغه در آن به حدی که از اقتضای تفهیم مقصود تجاوز کند، مقابل ایجاز
تصویری از اطناب
تصویر اطناب
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با اطناب

اطناب

اطناب
دراز کردن سخن، پرگویی، طول کلام، مقابلِ ایجاز، در علوم ادبی به کار بردن لفظ بسیار برای معنی اندک
اطناب
فرهنگ فارسی عمید

اطناب

اطناب
سخت وزیدن باد در غبار. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج). اطناب باد، بشدت وزیدن آن در غبار. (از متن اللغه) (از اقرب الموارد).
لغت نامه دهخدا

اطناب

اطناب
جَمعِ واژۀ طنب. (دهار) (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). جَمعِ واژۀ طُنُب، بمعنی طناب که سراپرده های خیمه بدان بسته شود. (آنندراج). رسنهای خیمه. (از منتخب). (از غیاث اللغات). جَمعِ واژۀ طُنُب و طُنب. (متن اللغه). رسنهای دراز از ریسمانهای خیمه و رسنهای کوتاه که بدان دامن خیمه به میخ بندند. (از متن اللغه) : در حضیض آن اطناب سحاب کشیده شدی. (ترجمه تاریخ یمینی ص 338). ورجوع به طُنب و طُنُب شود.
لغت نامه دهخدا

اذناب

اذناب
گناه کردن، جمع ذنب، پارسی تازی گشته ذنب ها دم ها، سپس روندگان، جمع ذنب. دمها دنبالها، بندگان و کنیزکان و لواحق حواشی و خدم، سپس روندگان. یا اذناب ناس. مردم کم پایه مردمان حقیر عوام الناس سفله مردم
فرهنگ لغت هوشیار