جدول جو
جدول جو

معنی اعصب - جستجوی لغت در جدول جو

اعصب
(اَ صَ)
مرد بی موی پیش سر، برگشتن گونۀ آدمی. (منتهی الارب). گونۀ روی بگشتن. (تاج المصادر بیهقی)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از اعصاب
تصویر اعصاب
عصبها، کنایه از وضعیت روحی شخص، جمع واژۀ عصب
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اعجب
تصویر اعجب
عجیب تر، شگفت آورتر، به شگفت آورنده تر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تعصب
تصویر تعصب
جانبداری کردن از مذهبی، به چیزی دلبسته و مقید بودن و سخت از آن دفاع کردن، کینه، دشمنی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اصعب
تصویر اصعب
صعب تر، سخت تر، دشوارتر
فرهنگ فارسی عمید
(اَ صِ بَ)
جمع واژۀ عصیب، بمعنی شش یا روده های درپیچیده و بریان کرده. (از منتهی الارب) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). عصب. (منتهی الارب) (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
تصویری از اعرب
تصویر اعرب
فصیحتر، افصح، آنکه بیانش خوشتر است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انصب
تصویر انصب
استاده تر راست شاخ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اعنب
تصویر اعنب
کلان بینی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اعجب
تصویر اعجب
شگفت آورنده تر، عجیبتر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اعذب
تصویر اعذب
شیرین تر خوشگوارتر می آب دهان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تعصب
تصویر تعصب
طرفداری و حمایت، جانبداری، حمیت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اعزب
تصویر اعزب
مرد تنها، بی زن، گواراتر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اعصا
تصویر اعصا
نافرمانی برندادن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اعصاب
تصویر اعصاب
جمع عصب، پی، مفاصل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اعصج
تصویر اعصج
مرد بی مو، نیزه زدوده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اعصل
تصویر اعصل
کج ساغ، دندانکج، خشک تن، کارسخت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اعصی
تصویر اعصی
نافرمانتر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اعضب
تصویر اعضب
دست تنها، برادر مرده، بی کس و کار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اصعب
تصویر اصعب
سخت تر، مشکل تر، دشوار تر، مقابل اسهل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تعصب
تصویر تعصب
((تَ عَ صُّ))
از چیزی سخت جانبداری کردن، حمیت، عصبیت، سخت گیری
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اعصاب
تصویر اعصاب
جمع عصب، پی ها، عصب ها، وضع روحی و روانی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اعصم
تصویر اعصم
((اَ صَ))
اسبی که دو دستش سفید باشد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اصعب
تصویر اصعب
((اَ عَ))
دشوارتر، صعب تر
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اعجب
تصویر اعجب
((اَ جَ))
عجیب تر، شگفت آورتر
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تعصب
تصویر تعصب
پی ورزی، خشک اندیشی، ستیهندگی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از اعصاب
تصویر اعصاب
سهشگران
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از تعصب
تصویر تعصب
Prejudice, Fanaticism
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از تعصب
تصویر تعصب
фанатизм , предвзятость
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از تعصب
تصویر تعصب
Fanatismus, Vorurteil
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از تعصب
تصویر تعصب
фанатизм , упередження
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از تعصب
تصویر تعصب
fanatyzm, uprzedzenie
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از تعصب
تصویر تعصب
狂热 , 偏见
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از تعصب
تصویر تعصب
fanatismo, preconceito
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از تعصب
تصویر تعصب
fanatismo, pregiudizio
دیکشنری فارسی به ایتالیایی