دشوارتر. (آنندراج). مشکل تر و دشوارتر و سخت تر. (ناظم الاطباء). صعب تر. دشخوارتر. مقابل اسهل: یقولون ان الموت صعب علی الفتی مفارقهالاحباب واﷲ اصعب. ؟ - امثال: اصعب من ردّالجموح. اصعب من ردالشخب فی الضرع. اصعب من قضم قت ّ. اصعب من نقل صخر. اصعب من وقوف علی وتد
نام مردی آزمند، راک (غوچ) دور شاخ: شاخداری که میانه دو شاخش فراخ باشد، پهن شانه چهار شانه قچقار که میان دو شاخ آن فراخ باشد حیوان شاخداری که وسط دو شاخش فاصله باشد، کسی که میان دو شانه اش فراخ باشد