جدول جو
جدول جو

معنی اعصاب - جستجوی لغت در جدول جو

اعصاب
عصبها، کنایه از وضعیت روحی شخص، جمع واژۀ عصب
تصویری از اعصاب
تصویر اعصاب
فرهنگ فارسی عمید
اعصاب
(بِ لَ)
کوشش نمودن در سیر. (آنندراج) (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). کوشش کردن شتر در حرکت: اعصبت الابل، جدت فی السیر. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
اعصاب
(اَ)
جمع واژۀ عصب، یعنی پی. مفاصل. (آنندراج) (دهار) (ازناظم الاطباء). جمع واژۀ عصب، بمعنی پی مفاصل و درخت پیچک و برگزیدگان قوم. و یکی آن عصبه. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). پیها و عصبها. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
اعصاب
جمع عصب، پی، مفاصل
تصویری از اعصاب
تصویر اعصاب
فرهنگ لغت هوشیار
اعصاب
جمع عصب، پی ها، عصب ها، وضع روحی و روانی
تصویری از اعصاب
تصویر اعصاب
فرهنگ فارسی معین
اعصاب
سهشگران
تصویری از اعصاب
تصویر اعصاب
فرهنگ واژه فارسی سره

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از اعصار
تصویر اعصار
عصرها، روزگار، دهرها، جمع واژۀ عصر،
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اعجاب
تصویر اعجاب
به شگفت آوردن کسی را، عجیب دانستن و به شگفت آمدن، خودبینی، خودپسندی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اعراب
تصویر اعراب
آشکار و روشن ساختن، فصیح سخن گفتن، درست بیان کردن، کلمۀ عجمی را عربی کردن، حرکات حروف یا کلمات (فتحه، کسره، ضمه، مد و تشدید) که در بالا یا زیر کلمات قرار می گیرد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اعراب
تصویر اعراب
اعرابی، عرب ها، تازیان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اعناب
تصویر اعناب
عنب ها، انگورها، جمع واژۀ عنب
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اعجاب
تصویر اعجاب
جمع عجب، شگفتیها
فرهنگ لغت هوشیار
جمع عزیز، گرامیان، کمیابان دور کردن، برانگیختن به ناهمسری، جمع عزب، تک زنان: مردان بی زن زنان بی شوی همسر ناگرفتگان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اعراب
تصویر اعراب
آشکار کردن، روشن گردانیدن، اصلاح کردن، نیکو ساختن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اعصار
تصویر اعصار
گردباد و به عصر درآمدن زمان، دهر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اعتصاب
تصویر اعتصاب
گروه شدن مردم ومتحد شدن برای امری، از کار دست کشیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اعناب
تصویر اعناب
جمع عنب، انگورها جمع عنب انگورها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اعصاء
تصویر اعصاء
جمع عصا، دستواره ها چوبدست ها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انعصاب
تصویر انعصاب
سخت شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اوصاب
تصویر اوصاب
جمع وصف
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اعساب
تصویر اعساب
گریز گرگ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اعصام
تصویر اعصام
چنگ در زدن، خودداری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اعصاد
تصویر اعصاد
پیچیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اعصاف
تصویر اعصاف
گرد انگیزی، ورزش سخت، به شتاب رفتن، به بیراهه افتادن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اعصال
تصویر اعصال
سخت شدن چون سخت شدن دندان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اعطاب
تصویر اعطاب
هلاک کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اعقاب
تصویر اعقاب
جمع عقب، پس ماندگان، بازماندگان، نوادگان، فرزندان
فرهنگ لغت هوشیار
جمع عتبه، آستانه ها خرسندی نمودن، خوشنوداندن: خشنود کردن، بازایستادن جمع عتبه آستانه ها پاشنه های در. یا اعتاب مقدسه. امکنه مقدسه که زیارتگاه مردم است
فرهنگ لغت هوشیار
دشوار شدن، دشوار یافتن، سختی دیدن دشوار شدن سخت شدن، دشوار یافتن چیزی را
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اخصاب
تصویر اخصاب
باروری
فرهنگ لغت هوشیار
جمع نصب، سنگهائی که گرداگرد کعبه بر پا میکردند و می پرسیدند و بر آنها ذبح و قربانی میکردند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اعجاب
تصویر اعجاب
((ا ِ))
به شگفت آوردن، متعجب شدن، شگفتی، خودبینی، خودپسندی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اعتصاب
تصویر اعتصاب
دست از کارکشی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از اعراب
تصویر اعراب
تازیان
فرهنگ واژه فارسی سره
ناپایدار، عصبی
دیکشنری اردو به فارسی