- اعزل
- مردبی زینه، ابربی باران، ستاره روشن، دمکج ابر بی باران، مرد بی سلاح. یا سماک اعزل
معنی اعزل - جستجوی لغت در جدول جو
- اعزل
- ریگ، تودۀ جداگانه، ویژگی ابر بی باران، مرد بی سلاح
- اعزل ((اَ زَ))
- ابر بی باران، مرد بی سلاح
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
سنگ سپید، کوه سپید، خرسنگ سنگ خارا
کج ساغ، دندانکج، خشک تن، کارسخت
جمع عزیز ارجمندان گرانمایگان بزرگواران عزیزان
مرد تنها، بی زن، گواراتر
جمع عزل، مردان بی زینه (زینه سلاح) بی زینگان
جمع عزیز گرامیان عزیزان
داد دهنده تر، عادلتر
اثرگذارنده تر، عمل کننده تر
عاقلتر، خردمندتر، داناتر
چامه خوان ترانه خوان، پستاتپ تپی که به پستاآید
نازلتر، پست تر
عشق نمودن
عادل تر، دادگرتر، داددهنده تر، شایسته تر برای گواهی دادن
عزیزها، شریف ها، گرامی ها، گران مایه ها، ارجمندها، بزرگوارها، لقب هر یک از فرمانروایان مصر یا بزرگترین صاحب منصب دربار فرعون، خویشاوندان بسیار نزدیک، چیزهایی که به سختی به دست می آید، کمیاب ها، نیرومندها، قوی ها، در تصوف پیرها، جمع واژۀ عزیز
عزیزها، شریف ها، گرامی ها، گرانمایه ها، ارجمندها، بزرگوارها، لقب هر یک از فرمانروایان مصر یا بزرگترین صاحبان منصب دربار فرعون، خویشاوندان بسیار نزدیک، چیزهایی که به سختی به دست می آید، کمیاب ها، نیرومندها، قوی ها، در تصوف پیرها، جمع واژۀ عزیز
در علم عروض شعری که در آن متفاعلن به مفتعلن تغییر یافته باشد
باز دار
عاقل تر، خردمندتر
همیشگی، دیرینگی
برکناری
گرامی تر، کمیاب تر، درازتر، استوارتر ارجمندتر گرانمایه تر بزرگوارتر، نایاب تر دشوار یاب تر
عزیزتر، گرامی تر، ارجمندتر
آنچه اول و ابتدا نداشته باشد، همیشگی، دیرینگی، زمان بی ابتدا
زلل، در علم عروض اجتماع خرم و هتم است که از مفاعیلن فاع باقی بماند و فعل به جای آن بگذارند، لغزیدن و افتادن، از حق و صواب منحرف گشتن، لغزش، خطا، کمی، نقصان
زلل، در علم عروض اجتماع خرم و هتم است که از مفاعیلن فاع باقی بماند و فعل به جای آن بگذارند، لغزیدن و افتادن، از حق و صواب منحرف گشتن، لغزش، خطا، کمی، نقصان
از کار بازداشتن، بیکار کردن، برکنار کردن
یکسو نمودن و جدا کردن و بیکار ساختن، بر کناری از کار، معزولی، پیاده کردن از عمل
گیره بی زینه نام ستاره ای است در آبام خورشید
ستاره ای که در جنوب سماک رامح واقع شده و نزدیک آن هیچ ستاره ای نیست و روشن ترین ستارۀ صورت فلکی سنبله است