جدول جو
جدول جو

معنی اعتکال - جستجوی لغت در جدول جو

اعتکال(یَ کَ / کِ)
آمیخته و ملتبس گردیدن کار.
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از اعتقال
تصویر اعتقال
بستن، بند کردن، حبس کردن، بازداشتن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اعتلال
تصویر اعتلال
علت داشتن، علیل شدن، بیمار شدن، بهانه آوردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اعتدال
تصویر اعتدال
میانه روی، حد وسط گرما و سرما یا خشکی و رطوبت، میانه حال شدن، برابر شدن، راست شدن
اعتدال خریفی: در علم نجوم اول پاییز که درازی روز و شب متساوی می شود و هوا هم معتدل می گردد
اعتدال ربیعی: در علم نجوم اول بهار که درازی روز و شب متساوی می شود و هوا هم معتدل می گردد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اعتزال
تصویر اعتزال
عزلت گزیدن، گوشه نشین شدن، کناره گیری کردن، به یک سو شدن، گوشه گیری، گوشه نشینی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اعتکاف
تصویر اعتکاف
گوشه نشین شدن، در جایی ماندن، گوشه نشینی برای عبادت
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اعتدال
تصویر اعتدال
مساوی شدن، میانه حال شدن در کمیت وکیفیت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اعتزال
تصویر اعتزال
گوشه نشین، جدا شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اشتکال
تصویر اشتکال
مشتبه شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اعتوال
تصویر اعتوال
بگریستن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اعتذال
تصویر اعتذال
نکوهش پذیری، دل نهادن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از احتکال
تصویر احتکال
دشوارشدن، آموختن زبان پارسی پس از زبان تازی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ائتکال
تصویر ائتکال
خشمیدن، برانگیخته شدن، سودگی، تابناکی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از افتکال
تصویر افتکال
گزافیدن
فرهنگ لغت هوشیار
گردبرانگیختن، بازماندن از سخن، بازداشتن، بسته شدن: شکم بستن بندکردن، بسته شدن، بستگی زبان بسته زبانی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اعتکاب
تصویر اعتکاب
برانگیختن گرد و بر خواستن آن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اعتکاف
تصویر اعتکاف
گوشه نشین شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اعتکام
تصویر اعتکام
بر هم نشستن: برابرکردن لنگه های بار
فرهنگ لغت هوشیار
بیمار شدن، بهانه آوردن، سرگرم شدن، گناه جستن، پیاپی نوشیدن، فرنود آوردن مشغول داشتن به کاری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اعتمال
تصویر اعتمال
در کار بودن: بر کاری، آباد کردن آباندن، گودالیدن (قدکشیدن)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اعتزال
تصویر اعتزال
((اِ تِ))
منزوی شدن، گوشه گرفتن، دارای آیین معتزله بودن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اعتدال
تصویر اعتدال
((اِ تِ))
میانه روی، حد میانه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اعتلال
تصویر اعتلال
((اِ تِ))
بیمار شدن، بهانه آوردن، کسی را به کاری مشغول داشتن، بیماری، مرض
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اعتکاف
تصویر اعتکاف
((اِ تِ))
گوشه نشین شدن، گوشه گیری
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اعتقال
تصویر اعتقال
((اِ تِ))
بستن، بند کردن، بسته شدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اعتدال
تصویر اعتدال
میانه روی، ترازینه
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از ائتکال
تصویر ائتکال
برانگیختن، تابناکی، خشمیدن
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از اعتدال
تصویر اعتدال
Temperance
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از اعتدال
تصویر اعتدال
умеренность
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از اعتدال
تصویر اعتدال
Mäßigung
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از اعتدال
تصویر اعتدال
стриманість
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از اعتدال
تصویر اعتدال
umiarkowanie
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از اعتدال
تصویر اعتدال
节制
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از اعتدال
تصویر اعتدال
temperança
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از اعتدال
تصویر اعتدال
temperanza
دیکشنری فارسی به ایتالیایی