- اظماء
- تشنه کردن لاغر کردن
معنی اظماء - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
خون آلودن خون ریختن
انداختن، افزون ستاندن
نابینا و کور کردن، کوراندن چشم کسی را بستن دید بست کور کردن
فربه شدن ستور، خوار و حقیر کردن کسی را، به شگفت آوردن
حالت بیهوشی، بیهوشی، بیهوشاندن، لاپوشانی بیهوش شدن، بیهوش کردن، بیهوشی: (مریض بحال اغماء افتاده است)
افزون کردن، گوالیدن، نمو کردن، سخن چینی، جمع نم، سخن چینان، فاش کردن سخن بطرز سخن چینی، نمو دادن، گوالانیدن، بالیدگی، سخنی را فاش کردن
جامه دری
کنایه و اشاره، پر خیده نمار، لتره (سخن رمز)، گواژه (کنایه)، پیچه، نمار کردن اشاره کردن، اشاره کنایه رمز، تعریض خطاب بی اشارت و عبارت
جمع عظیم، بزرگان مهان جمع عظیم بزرگان
جمع امه، کنیزکان جمع امه. کنیزان کنیزکان پرستاران
امه ها، کنیزان، جمع واژۀ امه
تشنه شدن سخت تشنه گردیدن، تشنگی. تشنه شدن سخت تشنه گردیدن، تشنگی