معنی احماء
- احماء (اَ حِمْ ما)
- جمع واژۀ حمیم. خویشاوندان. اقرباء. کسان، جمع واژۀ حمل. بارهای سر وپشت: ثقل آن احمال و حمل آن اثقال از پشت بینداخت. (ترجمه تاریخ یمینی). جمله بر پشت رحال و احمال نقل کرد. (ترجمه تاریخ یمینی) ، جمع واژۀ حمل. برگان. برگان چندماهه و برگان به سال دوم درآمده
