- اطباء
- جمع طبیب، پزشکان جمع طبیب پزشکان
معنی اطباء - جستجوی لغت در جدول جو
- اطباء ((اَ طِ بّ))
- جمع طبیب، پزشکان
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
درنگیدن کندی پس انداختن
آتش کشیدن
دوستان، همنشینان، جمع حبا، جمع در جمع حبیب
ادبمندان جمع ادیب ادب دارندگان ادب دهندگان مردمان صاحب ادب و فرهنگ
بارکردن
چهره دیگر بخشیدن، دین گردانی
فرزند زیرک داشتن، داد وهش، بزرگداشت، نشان از پدر داشتن، بالیدن
آخالها، خاک روبه ها، دورکردن
بازداشتن، بلندکردن، ریز ریز کردن، خاموش شدن، پنهان داشتن، به دل کینه گرفتن
جمع عبء سنگین ها بارها
کارکشتگی استوار کاری
شوراندن به سرپیچی وا داشتن
نیک ستایی، درانگبین پروردن، گزافگویی نیک ستودن کسی را مبالغه کردن در مدح کسی، تازه کردن
طبل، دهلها
هم عقیده شدن جمعی برای کاری
جمع طبع، مهرها، سرشتها
پختن، بریانیدن: بریان کردن، دیگ برنهادن
دور کردن، برگردانیدن
نرمه بارش
پدر (کشیش)، راهنما، آگاهاندن، دوری، جدایی، راندن، جمع نباء، خبرها، آگاهیها، داستانها، خبر دادن، آگاهانیدن آگهی دادن، آگاه کردن
به گونه رمن گردها گرد بر انگیختن
جمع خطیب، جمع خطیب سخنرانان خطبه گویان
طبق ها، پوشش ها، جمع واژۀ طبق
پوشاندن، تا کردن، بر هم نهادن، اجماع کردن بر کاری، گرد آمدن و هم رای شدن گروهی برای کاری
لبیب ها، صاحبان خرد، مردمان عاقل، جمع واژۀ لبیب، خردمندان، ذوی الالباب، اهل عقول، اولوالالباب، ذوی العقول، اهل خرد
جمع عب، سنگین ها، بارها
نیک ستودن کسی را، تازه کردن
جمع طبع، سرشت ها، ذات ها