معنی اطاقت - جستجوی لغت در جدول جو
اطاقت
(نَ / نِ زَ / زِ)
رجوع به اطاقه شود
ادامه...
رجوع به اطاقه شود
لغت نامه دهخدا
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
تصویر اطاقک
اطاقک
اتاقک، اتاق کوچک
ادامه...
اتاقک، اتاق کوچک
فرهنگ فارسی عمید
تصویر اذاقت
اذاقت
چشاندن، چشانیدن، مزۀ چیزی را به کسی چشاندن
ادامه...
چشاندن، چشانیدن، مزۀ چیزی را به کسی چشاندن
فرهنگ فارسی عمید
تصویر اطاعت
اطاعت
دستور یا خواهش کسی را اطاعت کردن، فرمان برداری کردن، فرمان بردن، فرمان برداری، فرمان بری
ادامه...
دستور یا خواهش کسی را اطاعت کردن، فرمان برداری کردن، فرمان بردن، فرمان برداری، فرمان بری
فرهنگ فارسی عمید
تصویر اراقت
اراقت
ریختن آب، خون یا مایع دیگر، ریختن، ادرار کردن
ادامه...
ریختن آب، خون یا مایع دیگر، ریختن، ادرار کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویر اطالت
اطالت
طول دادن چیزی را دراز کردن بدرازا کشیدن: اطاله کلام
ادامه...
طول دادن چیزی را دراز کردن بدرازا کشیدن: اطاله کلام
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر اطابت
اطابت
پاک کردن، خوشبوی کردن، حلال و پاکیزه کردن، خوشمزه کردن طعام
ادامه...
پاک کردن، خوشبوی کردن، حلال و پاکیزه کردن، خوشمزه کردن طعام
فرهنگ لغت هوشیار
افاقت
بهبود یافتن، رو بصحبت نهادن بیمار، روی بخوبی خوشی آوردن، بهوش آمدن، بهبود، گشایش
ادامه...
بهبود یافتن، رو بصحبت نهادن بیمار، روی بخوبی خوشی آوردن، بهوش آمدن، بهبود، گشایش
فرهنگ لغت هوشیار
اطاعت
فرمانبردن، فرمانبرداری، فروتنی وتواضع وتسلیم شدگی، متابعت، وفاداری
ادامه...
فرمانبردن، فرمانبرداری، فروتنی وتواضع وتسلیم شدگی، متابعت، وفاداری
فرهنگ لغت هوشیار
بطاقت
یونانی تازس گشته خردنامه، برگ بها: خرد کاغذی که برآن بهای کالا را نویسند و با کالا همراه کنند، شناسنامه
ادامه...
یونانی تازس گشته خردنامه، برگ بها: خرد کاغذی که برآن بهای کالا را نویسند و با کالا همراه کنند، شناسنامه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر اذاقت
اذاقت
چشانیدن چشاندن، به امتحان دادن چیزی را، مکافات امری کردن
ادامه...
چشانیدن چشاندن، به امتحان دادن چیزی را، مکافات امری کردن
فرهنگ لغت هوشیار
اراقت
ریختن آبگونه ریختن، شاشیدن ریختن ریختن مایع (آب و آنچه بدان ماند)، بول کردن شاشیدن، یا اراقت دماء. سفک دماء ریختن خون
ادامه...
ریختن آبگونه ریختن، شاشیدن ریختن ریختن مایع (آب و آنچه بدان ماند)، بول کردن شاشیدن، یا اراقت دماء. سفک دماء ریختن خون
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر اطاعت
اطاعت
((اِ عَ))
فرمان بردن، گردن نهادن، فرمان بری
ادامه...
فرمان بردن، گردن نهادن، فرمان بری
فرهنگ فارسی معین
تصویر اطالت
اطالت
((اِ لَ))
دراز کردن، به درازا کشیدن، اطاله
ادامه...
دراز کردن، به درازا کشیدن، اطاله
فرهنگ فارسی معین
تصویر افاقت
افاقت
((اِ قَ))
بهبود یافتن، به هوش آمدن، بهبود، گشایش، افاقه
ادامه...
بهبود یافتن، به هوش آمدن، بهبود، گشایش، افاقه
فرهنگ فارسی معین
تصویر اذاقت
اذاقت
((اِ قَ))
چشانیدن، چیزی آزمودن، مکافات امری را نمودن
ادامه...
چشانیدن، چیزی آزمودن، مکافات امری را نمودن
فرهنگ فارسی معین
تصویر اراقت
اراقت
((اِ قَ))
ریختن آب یا مایعات، شاشیدن
ادامه...
ریختن آب یا مایعات، شاشیدن
فرهنگ فارسی معین
تصویر اطاعت
اطاعت
پیروی، فرمانبرداری
ادامه...
پیروی، فرمانبرداری
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویر اطاعت
اطاعت
Obedience
ادامه...
Obedience
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویر اطاعت
اطاعت
اِطاعَت
obéissance
ادامه...
obéissance
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویر اطاعت
اطاعت
اِطاعَت
従順
ادامه...
従順
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویر اطاعت
اطاعت
اِطاعَت
ציות
ادامه...
ציות
دیکشنری فارسی به عبری
تصویر اطاعت
اطاعت
اِطاعَت
आज्ञापालन
ادامه...
आज्ञापालन
دیکشنری فارسی به هندی
تصویر اطاعت
اطاعت
اِطاعَت
ketaatan
ادامه...
ketaatan
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویر اطاعت
اطاعت
اِطاعَت
การเชื่อฟัง
ادامه...
การเชื่อฟัง
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویر اطاعت
اطاعت
اِطاعَت
gehoorzaamheid
ادامه...
gehoorzaamheid
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویر اطاعت
اطاعت
اِطاعَت
Gehorsam
ادامه...
Gehorsam
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویر اطاعت
اطاعت
اِطاعَت
obediencia
ادامه...
obediencia
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویر اطاعت
اطاعت
اِطاعَت
obbedienza
ادامه...
obbedienza
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویر اطاعت
اطاعت
اِطاعَت
obediência
ادامه...
obediência
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویر اطاعت
اطاعت
اِطاعَت
顺从
ادامه...
顺从
دیکشنری فارسی به چینی
تصویر اطاعت
اطاعت
اِطاعَت
posłuszeństwo
ادامه...
posłuszeństwo
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویر اطاعت
اطاعت
اِطاعَت
покора
ادامه...
покора
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویر اطاعت
اطاعت
اِطاعَت
послушание
ادامه...
послушание
دیکشنری فارسی به روسی
تصویر اطاعت
اطاعت
اِطاعَت
복종
ادامه...
복종
دیکشنری فارسی به کره ای