جدول جو
جدول جو

معنی اذاقت

اذاقت
چشاندن، چشانیدن، مزۀ چیزی را به کسی چشاندن
تصویری از اذاقت
تصویر اذاقت
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با اذاقت

اذاقت

اذاقت
چشانیدن چشاندن، به امتحان دادن چیزی را، مکافات امری کردن
اذاقت
فرهنگ لغت هوشیار

اراقت

اراقت
ریختن آبگونه ریختن، شاشیدن ریختن ریختن مایع (آب و آنچه بدان ماند)، بول کردن شاشیدن، یا اراقت دماء. سفک دماء ریختن خون
فرهنگ لغت هوشیار

اذالت

اذالت
صاحب دامان گردانیدن فروهشتن دامان و جز آن، زیاد کردن ساکنی بر وتد آخر جزو و آن در مستفعلن مستفعن باشد، یا اذالت کسی. خوار و سبک داشتن او را و پروای وی نکردن خوار کردن
فرهنگ لغت هوشیار

افاقت

افاقت
بهبود یافتن، رو بصحبت نهادن بیمار، روی بخوبی خوشی آوردن، بهوش آمدن، بهبود، گشایش
فرهنگ لغت هوشیار