اضیال. بر زمین رویانیدن ضال را. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). ضال بمعنی سدر و کنار است. رویانیدن درخت ضال و آن قسمی ازکنار است که از باران آب خورد. (ناظم الاطباء). بسیارسدر شدن زمین. (تاج المصادر بیهقی). اضیلت و اضالت الارض، هرگاه در آن ضال پدید آید. (از لسان العرب)
اضیال. بر زمین رویانیدن ضال را. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). ضال بمعنی سدر و کُنار است. رویانیدن درخت ضال و آن قسمی ازکُنار است که از باران آب خورد. (ناظم الاطباء). بسیارسدر شدن زمین. (تاج المصادر بیهقی). اضیلت و اضالت الارض، هرگاه در آن ضال پدید آید. (از لسان العرب)
بمعنی فراموش شده آمده است. (از دزی ج 1 ص 27) ، مرد اضجعالثنایا، آنکه ثنایای وی کج باشد. مؤنث:ضجعاء. ج، ضجع. (از اقرب الموارد). مرد مایل دندان پیشین. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء)
بمعنی فراموش شده آمده است. (از دزی ج 1 ص 27) ، مرد اضجعالثنایا، آنکه ثنایای وی کج باشد. مؤنث:ضَجْعاء. ج، ضُجْع. (از اقرب الموارد). مرد مایل دندان پیشین. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء)
باقی مانده، بیش از مشخص، زیادی، نسبت کردن چیزی را به سوی چیزی، افزودن چیزی به چیز دیگر، در دستور زبان علوم ادبی نسبت دادن یا ملحق ساختن اسمی است به اسم دیگر که جزء اول را مضاف و جزء دوم را مضاف الیه می گویند و علامت آن کسره ای است که به آخر مضاف افزوده می شود مثلاً شاگرد دبستان (شاگرد مضاف و دبستان مضاف الیه است)، در برخی از کلمات کسرۀ اضافه را حذف می کنند و آن را فک اضافه می گویند مثلاً صاحب دل، صاحب خانه، صاحب هنر، پدر زن، دختر خاله و پسر عمه، در اسم های مختوم به الف یا واو «ی» افزوده می شود مثلاً خدای جهان، سخنگوی دولت در اسم های مختوم به های غیرملفوظ به جای «ی» علامتی شبیه همزه (که کوتاه شدۀ حرف «ی» می باشد) در بالای «ه» می گذارند مثلاً جامۀ او، خانۀ من
باقی مانده، بیش از مشخص، زیادی، نسبت کردن چیزی را به سوی چیزی، افزودن چیزی به چیز دیگر، در دستور زبان علوم ادبی نسبت دادن یا ملحق ساختن اسمی است به اسم دیگر که جزء اول را مضاف و جزء دوم را مضاف الیه می گویند و علامت آن کسره ای است که به آخر مضاف افزوده می شود مثلاً شاگردِ دبستان (شاگرد مضاف و دبستان مضاف الیه است)، در برخی از کلمات کسرۀ اضافه را حذف می کنند و آن را فک اضافه می گویند مثلاً صاحب دل، صاحب خانه، صاحب هنر، پدر زن، دختر خاله و پسر عمه، در اسم های مختوم به الف یا واو «ی» افزوده می شود مثلاً خدایِ جهان، سخنگویِ دولت در اسم های مختوم به های غیرملفوظ به جای «ی» علامتی شبیه همزه (که کوتاه شدۀ حرف «ی» می باشد) در بالای «ه» می گذارند مثلاً جامۀ او، خانۀ من
آلاله شقایق، گیاهی شبیه خشخاش با برگ های بریده و گل های سرخ که در انتهای گلبرگ های آن لکۀ سیاهی وجود دارد، لالۀ نعمانی، آلاله، آذریون، شقایق النّعمان، آذرگون، لاله، شقایق نعمان، لالۀ حمرا، لالۀ سرخ تیره ای از گیاهان دو لپه ای جداگلبرگ
آلاله شَقایِق، گیاهی شبیه خشخاش با برگ های بریده و گل های سرخ که در انتهای گلبرگ های آن لکۀ سیاهی وجود دارد، لالِۀ نُعمانی، آلالِه، آذَرْیون، شَقایِقُ النُّعمان، آذَرگون، لالِه، شَقایِقِ نُعمان، لالِۀ حَمرا، لالِۀ سُرخ تیره ای از گیاهان دو لپه ای جداگلبرگ
سوزاناک ها: داروهای سوزنده بسیار خورنده یا ادویه اکاله. داروها و مواد شیمیایی سوزاننده داروهای تلخ و زننده داروهای تحلیل برنده انساج که غالبا سمی هم میباشند از قبیل نیترات دارژان و آمونیاک و غیره
سوزاناک ها: داروهای سوزنده بسیار خورنده یا ادویه اکاله. داروها و مواد شیمیایی سوزاننده داروهای تلخ و زننده داروهای تحلیل برنده انساج که غالبا سمی هم میباشند از قبیل نیترات دارژان و آمونیاک و غیره