انجیل، برای مثال او بیان می کرد با ایشان به راز / سرّ انگلیون و زنّار و نماز (مولوی - ۴۹) ، کنایه از دیبای هفت رنگ، ارژنگ، برای مثال به طغرا برکشد صورت به سان نقش چینستان / به دفتر برکشد جدول به سان صحف انگلیون (امیرمعزی - ۵۵۰)
انجیل، برای مِثال او بیان می کرد با ایشان به راز / سِرّ انگلیون و زنّار و نماز (مولوی - ۴۹) ، کنایه از دیبای هفت رنگ، ارژنگ، برای مِثال به طغرا برکشد صورت به سان نقش چینستان / به دفتر برکشد جدول به سان صُحف انگلیون (امیرمعزی - ۵۵۰)
اسفرزه، گیاهی بیابانی از خانوادۀ بارهنگ با دانه های ریز قهوه ای رنگ و لعاب دار که مصرف دارویی دارد، اسبغول، اسپرزه، اسپغول، اسپیوش، اسفیوش، بزرقطونا، بنگو، روف، سابوس، سپیوش، شکم پاره
اِسفَرزه، گیاهی بیابانی از خانوادۀ بارهنگ با دانه های ریز قهوه ای رنگ و لعاب دار که مصرف دارویی دارد، اَسبغول، اِسپَرزه، اَسپغول، اِسپیوش، اَسفیوش، بَزرِقَطونا، بَنگو، روف، سابوس، سِپیوش، شِکَم پاره
جامۀ هفت رنگ. (غیاث اللغات). جامۀ هفت رنگ. دیبای هفت رنگ. (انجمن آرا) (آنندراج). چون مسیحیان شرقی انجیل را در قماش ابریشمین و ملون می پیچیده اند از اینرو آن را نیز انگلیون گفته اند. (فرهنگ فارسی معین) : پشم است و می نمایدت انگلیون شکر نماید او بتوشبیارش. ناصرخسرو. کشد بساط چمن ازبرای مجلس شاه بهر بهاری فرّاش باغ انگلیون. شمس فخری (از فرهنگ سروری).
جامۀ هفت رنگ. (غیاث اللغات). جامۀ هفت رنگ. دیبای هفت رنگ. (انجمن آرا) (آنندراج). چون مسیحیان شرقی انجیل را در قماش ابریشمین و ملون می پیچیده اند از اینرو آن را نیز انگلیون گفته اند. (فرهنگ فارسی معین) : پشم است و می نمایدت انگلیون شکر نماید او بتوشبیارش. ناصرخسرو. کشد بساط چمن ازبرای مجلس شاه بهر بهاری فرّاش باغ انگلیون. شمس فخری (از فرهنگ سروری).
نام کتاب نصاری. انجیل عیسی. (از برهان قاطع). کتاب ترسایان. (صحاح الفرس) : معجزات و حکمت عیسی بانگلیون در است او بنوک کلک در سطری ده انگلیون کند. قطران. تا دم عیسی چلیپا گرشد اکنون بلبلان بهر انگلیون سراییدن بترسایی شدند. سنایی (از فرهنگ سروری). صد هزاران مرد ترسا سوی او اندک اندک جمع شد در کوی او او بیان می کرد با ایشان براز سرانگلیون و زنار و نماز. مولوی.
نام کتاب نصاری. انجیل عیسی. (از برهان قاطع). کتاب ترسایان. (صحاح الفرس) : معجزات و حکمت عیسی بانگلیون در است او بنوک کلک در سطری ده انگلیون کند. قطران. تا دم عیسی چلیپا گرشد اکنون بلبلان بهر انگلیون سراییدن بترسایی شدند. سنایی (از فرهنگ سروری). صد هزاران مرد ترسا سوی او اندک اندک جمع شد در کوی او او بیان می کرد با ایشان براز سرانگلیون و زنار و نماز. مولوی.
بلغت یونانی قوس قزح را گویند که کمان شیطان باشد. (برهان قاطع) (از آنندراج). قوس قزح. آژفنداک. (ناظم الاطباء). آدینده. (یادداشت مؤلف). و رجوع به انطلیسون و قوس قزح و دیگر مترادفات کلمه شود، سخت آزمند شدن مرد و زن بجماع. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). شبق. (بحر الجواهر). سخت آزمند شدن مرد و زن به آرمیدن با جفت. آرزومند جماع شدن. (یادداشت مؤلف) ، باز و فراز کردن ستور ماده فرج را از غایت اشتهای فحل. (منتهی الارب) (از ناظم الاطباء)
بلغت یونانی قوس قزح را گویند که کمان شیطان باشد. (برهان قاطع) (از آنندراج). قوس قزح. آژفنداک. (ناظم الاطباء). آدینده. (یادداشت مؤلف). و رجوع به انطلیسون و قوس قزح و دیگر مترادفات کلمه شود، سخت آزمند شدن مرد و زن بجماع. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). شبق. (بحر الجواهر). سخت آزمند شدن مرد و زن به آرمیدن با جفت. آرزومند جماع شدن. (یادداشت مؤلف) ، باز و فراز کردن ستور ماده فرج را از غایت اشتهای فحل. (منتهی الارب) (از ناظم الاطباء)
به لغت یونانی بذرقطونا را گویند که سبیوش باشد. (برهان) (آنندراج). بزرقطونان است. (اختیارات بدیعی) (بحر الجواهر) (ذخیرۀ خوارزمشاهی) (تحفۀ حکیم مؤمن). مأخوذ از یونانی، اسفرزه و بزرقطونا. (ناظم الاطباء)
به لغت یونانی بذرقطونا را گویند که سبیوش باشد. (برهان) (آنندراج). بزرقطونان است. (اختیارات بدیعی) (بحر الجواهر) (ذخیرۀ خوارزمشاهی) (تحفۀ حکیم مؤمن). مأخوذ از یونانی، اسفرزه و بزرقطونا. (ناظم الاطباء)
قبیله ای از نسل اموربن کنعان بن نوح بودند. مردان این قبیله همگی بلندقامت و شجاع بودند و با قوم بنی اسرائیل دشمنی میورزیدند. (از اعلام المنجد) (از قاموس کتاب مقدس)
قبیله ای از نسل اَموربن کنعان بن نوح بودند. مردان این قبیله همگی بلندقامت و شجاع بودند و با قوم بنی اسرائیل دشمنی میورزیدند. (از اعلام المنجد) (از قاموس کتاب مقدس)
در اصطلاح دواسازی، هر داروی مرکب مایع و شیرمانندی که جهت آشامیدن مریض ترتیب دهند. (ناظم الاطباء). اگر دانه های روغن دار را با کمی آب در هاون صلایه کنند و تودۀ خمیری شکل حاصل را با آب بسایند مایع شیری شکلی بدست می آید که بنام امولسیون موسوم است. بنا بر این امولسیونها از گویچه های کوچک (گلبول) روغن تشکیل شده است که بوسیلۀ مواد پروتئیدی دانه ها در آب بحالت تعلیق درآمده است و آنها را امولسیونهای طبیعی مینامند. همچنین اگر مواد روغنی مختلف رزین ها، گم رزین ها و مواد غیرمحلول را بکمک مادۀ امولسیو در آب بحالت تعلیق درآورند اشکال دارویی حاصل بنام امولسیون مصنوعی نامیده میشود و منظره ای شیری شکل دارد. در داروخانه ها بیشتر صمغ عربی و کتیرا را برای این منظور مصرف میکنند. امولسیونها خیلی زود فاسد میشوند و از اینرو آنها را فقط در موقع احتیاج تهیه می کنند. (از کارآموزی داروسازی جنیدی ص 100)
در اصطلاح دواسازی، هر داروی مرکب مایع و شیرمانندی که جهت آشامیدن مریض ترتیب دهند. (ناظم الاطباء). اگر دانه های روغن دار را با کمی آب در هاون صلایه کنند و تودۀ خمیری شکل حاصل را با آب بسایند مایع شیری شکلی بدست می آید که بنام امولسیون موسوم است. بنا بر این امولسیونها از گویچه های کوچک (گلبول) روغن تشکیل شده است که بوسیلۀ مواد پروتئیدی دانه ها در آب بحالت تعلیق درآمده است و آنها را امولسیونهای طبیعی مینامند. همچنین اگر مواد روغنی مختلف رزین ها، گم رزین ها و مواد غیرمحلول را بکمک مادۀ امولسیو در آب بحالت تعلیق درآورند اشکال دارویی حاصل بنام امولسیون مصنوعی نامیده میشود و منظره ای شیری شکل دارد. در داروخانه ها بیشتر صمغ عربی و کتیرا را برای این منظور مصرف میکنند. امولسیونها خیلی زود فاسد میشوند و از اینرو آنها را فقط در موقع احتیاج تهیه می کنند. (از کارآموزی داروسازی جنیدی ص 100)