- اصهار
- داماد کسی شدن
معنی اصهار - جستجوی لغت در جدول جو
- اصهار
- صهرها، قرابت ها، خویشی ها، شوهر دختر یا شوهر خواهرها، دامادها، جمع واژۀ صهر
- اصهار
- به دامادی پیوستن
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
آشکار کردن سخن بازگفتن اظهار، آشکار کردن سخن بلند کردن آواز
شکوفه ها
تهیدستی درویشی خانه به دوشی تهی کردن خانه
خرد گردانیدن، خوار داشت، کم گیاهی
ترشرویی
گداختن، مغز استخوان خوردن
پافشاری، سماجت کردن در انجام کاری
باز گردانیدن، روانه کردن فرستادن، پراکندن باز گردانیدن روانه کردن گسیل داشتن فرستادن، صادر کردن ورقه یا حکم یا ابلاغی
به بیابان زدن، پهناور شدن
لبه ها کناره ها، جمع صبر، درنگ ها درنگ کردن درنگیدن، شکیبا گردانیدن، ترش شدن شیر
نامی کردن، آگهی بازرگانی
بیدار کردن بی خواب کردن
پافشاری، پاپیچی
رودها
جمع صمر، لبه ها ترش شدن شیر، گرد آوردن کالا
آشکارا کردن، ظاهر نمودن، پیدا کردن، ظاهر ساختن، بر ملا کردن
جمع طاهر، پاکیزگان پاکان پاکاندن: پاک کردن جمع طاهر پاکان
گردن نهادن، ناخوشایندی از خوراک بد آمدن
نزدیکی بی آب: نزدیکی کردن بی آب آمدن، به جشن یهود رفتن، فرو ماندن در راه، ماندگی شتر
کابین کردن، مهر زن را دادن
جوی ها
گداختگی گداشدن
صادر کردن، فرستادن، بازگردانیدن
آشکار کردن، پدیدار کردن، بیان کردن
نهرها، جوی ها، رودخانه ها، جمع واژۀ نهر
بلند کردن آواز هنگام خواندن چیزی، آشکارا کردن
کابین کردن، به زنی دادن دختر یا زنی در برابر مهر
ابرام و پافشاری کردن در کاری، پیوسته دنبال کاری رفتن، در امری پایداری کردن، ایستادگی و ثبات بر کاری
اصرار ورزیدن: اصرار کردن، اصرار داشتن، ایستادگی و پافشاری کردن در امری
اصرار ورزیدن: اصرار کردن، اصرار داشتن، ایستادگی و پافشاری کردن در امری
شکوفه ها، گل درخت میوه دار که پیش از روییدن برگ شکفته می شود، غنچه مثلاً شکوفۀ هلو و زردآلو
جمع زهر و زهره، شکوفه ها، گل ها