جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با اصهار

اصهار

اصهار
صهرها، قرابت ها، خویشی ها، شوهر دختر یا شوهر خواهرها، دامادها، جمعِ واژۀ صهر
اصهار
فرهنگ فارسی عمید

اصهار

اصهار
بدامادی پیوستن کسی را. (منتهی الارب) (آنندراج). داماد کسی شدن، یقال: اصهر بفلان، یعنی داماد فلان شد. (از ناظم الاطباء). پیوستن به محرمیت یا به نسبت. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). اصهار به قومی، پیوند کردن با آنان به محرمیت یا به جوار یا به نسبت یا زناشویی. (از اقرب الموارد). اصهار به قومی و بسوی قومی، در میان ایشان صهر شدن. (از اقرب الموارد) (از تاج العروس).
لغت نامه دهخدا

اجهار

اجهار
آشکار کردن سخن بازگفتن اظهار، آشکار کردن سخن بلند کردن آواز
اجهار
فرهنگ لغت هوشیار