جدول جو
جدول جو

معنی اصلد - جستجوی لغت در جدول جو

اصلد
(اَ لَ)
بخیل. مؤنث: صلداء. ج، صلد. (قطر المحیط). مرد زفت و بخیل. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
اصلد
زفت (بخیل) نرم و تابان
تصویری از اصلد
تصویر اصلد
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از اصله
تصویر اصله
واحد شمارش درخت مثلاً یک اصله درخت، درخت، نهال
فرهنگ فارسی عمید
در علم عروض ویژگی پایه ای که در آن مفعولات یا فاعلاتن به فع لن تغییر یابد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اصلع
تصویر اصلع
مردی که موهای جلو سرش ریخته باشد و پیش سر او موی نداشته باشد، تاس، دغسر، داغسر، تویل
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اصلح
تصویر اصلح
صالح تر، به صلاح تر، باصلاح تر، نیکوتر، شایسته تر، سزاوارتر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اصلخ
تصویر اصلخ
بسیار کر، مرد کر که هیچ نشنود، ویژگی شتر مبتلا به گری
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اصلا
تصویر اصلا
ازبن، ازبیخ، ابداً، هرگز
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اصلب
تصویر اصلب
استوارتر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عصلد
تصویر عصلد
درشت و سخت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از املد
تصویر املد
نرم و نازک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اصلا
تصویر اصلا
بهیچوجه، ابداً، هرگز، هرگز هیچ بن از کنده هرگز قطعا اساسا از بن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اصلج
تصویر اصلج
تابناک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اصلح
تصویر اصلح
نیکوتر، بصلاح تر، سزاوارتر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اصلخ
تصویر اصلخ
گنگ کر
فرهنگ لغت هوشیار
داغسر کل چکاد: کسی که موهای میانه سرش ریخته تویل (هم آوای خلیل) روخ چکاد باشد داغ سر دغ سر
فرهنگ لغت هوشیار
گوش بریده گوش از بن بریده، وتد مفروق بودن جزو آخر فع لن چون از فاعلاتن خیزد آنرا اصلم خوانند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اصله
تصویر اصله
یک ریشه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اصلی
تصویر اصلی
بنیادی بنیک، سرشتی منسوب به اصل. بنیادی، ذاتی مقابل عارضی وصلی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اصید
تصویر اصید
کژ کردن، شیر بیشه، گردنفراز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اصاد
تصویر اصاد
آبگیر کوهستانی آستانه در زندان تنگ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اصلح
تصویر اصلح
((اَ لَ))
نیکوتر، نکوکارتر، شایسته تر
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اصلع
تصویر اصلع
تاس، کسی که موهای جلو سر وی ریخته باشد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اصلم
تصویر اصلم
((اَ لَ))
گوش بریده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اصله
تصویر اصله
((اَ لِ))
یک درخت، یک نهال، واحد شمارش درختان
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اصلی
تصویر اصلی
آغازین، هسته ای، بنیادین
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از اصلا
تصویر اصلا
از آغاز
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از اصلی
تصویر اصلی
Authentic, Main, Major, Original, Primary, Principal
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از اصلی
تصویر اصلی
подлинный , основной , главный , оригинальный
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از اصلی
تصویر اصلی
authentisch, Haupt-, wichtig, original, primär
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از اصلی
تصویر اصلی
автентичний , головний , оригінальний , основний
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از اصلی
تصویر اصلی
autentyczny, główny, oryginalny, podstawowy
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از اصلی
تصویر اصلی
真实的 , 主要的 , 原始的
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از اصلی
تصویر اصلی
autêntico, principal, maior, original, primário
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از اصلی
تصویر اصلی
autentico, principale, originale, primario
دیکشنری فارسی به ایتالیایی