شکفتن گل را گویند. (جهانگیری). شکفتن گل را گویند. شکفت و شکوفه و بشکوفه و اشکفیده واشکوفه مأخذش از اینجاست چون واو و فا تبدیل یابندبمعنی شکفته است. (انجمن آرا). باز شدن غنچه و گل
شکفتن گل را گویند. (جهانگیری). شکفتن گل را گویند. شکفت و شکوفه و بشکوفه و اشکفیده واشکوفه مأخذش از اینجاست چون واو و فا تبدیل یابندبمعنی شکفته است. (انجمن آرا). باز شدن غنچه و گل
عجب. (جهانگیری). عجب و آنرا شکفت نیز گویند و در مقام تعجب شکفتا نیز گویند مانند ای عجب و عجب او شکفتید یعنی در عجب افتاد و بر این قیاس شکوفیدن یعنی شکفته شدن و در شکفت ماندن و رشیدی شکوف بضم بمعنی شکافنده آورده چنانکه اسدی گوید: قلا دید در لشکر افتاده توف از آن پهلوان جمله صف را شکوف. هم شیخ سعدی گفته: که لشکرشکوفان مغفرشکاف نهان صلح جستند و پیدا مصاف. (انجمن آرای ناصری). و رجوع به شگفت و اشگفت شود
عجب. (جهانگیری). عجب و آنرا شکفت نیز گویند و در مقام تعجب شکفتا نیز گویند مانند ای عجب و عجب او شکفتید یعنی در عجب افتاد و بر این قیاس شکوفیدن یعنی شکفته شدن و در شکفت ماندن و رشیدی شکوف بضم بمعنی شکافنده آورده چنانکه اسدی گوید: قلا دید در لشکر افتاده توف از آن پهلوان جمله صف را شکوف. هم شیخ سعدی گفته: که لشکرشکوفان مغفرشکاف نهان صلح جستند و پیدا مصاف. (انجمن آرای ناصری). و رجوع به شگفت و اشگفت شود
شکفتن، باز شدن غنچۀ گل یا شکوفۀ درخت، از هم باز شدن کنایه از شاد شدن، خوشحال شدن، کنایه از باز شدن لب ها هنگام تبسم، خندان شدن شگفتن، شگفته شدن، شکفته شدن، اشگفیدن، شکفیدن
شِکُفتَن، باز شدن غنچۀ گل یا شکوفۀ درخت، از هم باز شدن کنایه از شاد شدن، خوشحال شدن، کنایه از باز شدن لب ها هنگام تبسم، خندان شدن شِگُفتَن، شِگُفتِه شُدَن، شِکُفتِه شُدَن، اِشگِفیدَن، شِکُفیدَن
دهی است از دهستان گاورود بخش کامیاران شهرستان سنندج که در 60000گزی شمال خاور کامیاران و 10000گزی شمال امیرآباد واقع است. منطقه ای کوهستانی و سردسیر است و سکنۀآن 552 تن میباشد که اهل تسنن می باشند و بلهجۀ کردی سخن میگویند. آب آن از چشمه تأمین میشود. محصول آن غلات و لبنیات است. شغل اهالی زراعت و گله داری است و راه آن مالرو است. (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5)
دهی است از دهستان گاورود بخش کامیاران شهرستان سنندج که در 60000گزی شمال خاور کامیاران و 10000گزی شمال امیرآباد واقع است. منطقه ای کوهستانی و سردسیر است و سکنۀآن 552 تن میباشد که اهل تسنن می باشند و بلهجۀ کردی سخن میگویند. آب آن از چشمه تأمین میشود. محصول آن غلات و لبنیات است. شغل اهالی زراعت و گله داری است و راه آن مالرو است. (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5)
ده کوچکی است از دهستان بهرآسمان بخش ساردوئیۀ شهرستان جیرفت که در 40هزارگزی جنوب ساردوئیه و 17هزارگزی جنوب راه مالرو بافت - ساردوئیه واقع است و دارای 4تن سکنه میباشد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 8)
ده کوچکی است از دهستان بهرآسمان بخش ساردوئیۀ شهرستان جیرفت که در 40هزارگزی جنوب ساردوئیه و 17هزارگزی جنوب راه مالرو بافت - ساردوئیه واقع است و دارای 4تن سکنه میباشد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 8)
کرامت. معجزه، احترام. توقیر. تعظیم، ترس. بیم. خوف. (ناظم الاطباء) ، شکفته. گشوده. واشده. (آنندراج). معانی منقول از ناظم الاطباء و آنندراج و خود کلمه با آن ضبط در جای دیگر دیده نشد
کرامت. معجزه، احترام. توقیر. تعظیم، ترس. بیم. خوف. (ناظم الاطباء) ، شکفته. گشوده. واشده. (آنندراج). معانی منقول از ناظم الاطباء و آنندراج و خود کلمه با آن ضبط در جای دیگر دیده نشد
دهی است جزء دهستان املش بخش رودسر شهرستان لاهیجان که در 8000گزی باختر رودسر و 50000 گزی خاور املش واقع است. محلی جلگه، معتدل، مرطوب و مالاریائی است و سکنۀ آن 120 تن میباشد که شیعه اند و بلهجۀ گیلکی سخن میگویند. آب آن از پلرود تأمین میشود و محصول آن برنج و شغل اهالی زراعت و راه آن مالرو است. (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 2)
دهی است جزء دهستان املش بخش رودسر شهرستان لاهیجان که در 8000گزی باختر رودسر و 50000 گزی خاور املش واقع است. محلی جلگه، معتدل، مرطوب و مالاریائی است و سکنۀ آن 120 تن میباشد که شیعه اند و بلهجۀ گیلکی سخن میگویند. آب آن از پلرود تأمین میشود و محصول آن برنج و شغل اهالی زراعت و راه آن مالرو است. (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 2)
غار و رخنۀ کوه باشد. (برهان) (هفت قلزم). و اصل در آن شگاف و شگافته بوده است. (آنندراج). در فرهنگ جهانگیری بمعنی غار است. و شگفت هم گویند. (شعوری). و رجوع به اشکفت و شکفت شود
غار و رخنۀ کوه باشد. (برهان) (هفت قلزم). و اصل در آن شگاف و شگافته بوده است. (آنندراج). در فرهنگ جهانگیری بمعنی غار است. و شگفت هم گویند. (شعوری). و رجوع به اشکفت و شکفت شود
عجب که از تعجب باشد. (برهان) (هفت قلزم). عجب و آنرا شگفت نیز گویند و در مقام تعجب شگفتا نیز گویند مانند ای عجب. (از آنندراج) (انجمن آرا). عجب. (جهانگیری).
عجب که از تعجب باشد. (برهان) (هفت قلزم). عجب و آنرا شگفت نیز گویند و در مقام تعجب شگفتا نیز گویند مانند ای عجب. (از آنندراج) (انجمن آرا). عجب. (جهانگیری).
دهی است از دهستان جاوید بخش فهلیان و ممسنی شهرستان کازرون که در 26هزارگزی خاور فهلیان و 4هزارگزی خاور شوسۀ کازرون به بهبهان واقع است. منطقه ای دامنه، گرمسیر و مالاریائی است و سکنۀ آن 337 تن میباشد. مذهب اهالی شیعه و زبان آنان فارسی لری است. آب آن از چشمه تأمین میشود و محصولات آن غلات، برنج، تریاک و شغل اهالی زراعت و قالی بافی است. راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 7)
دهی است از دهستان جاوید بخش فهلیان و ممسنی شهرستان کازرون که در 26هزارگزی خاور فهلیان و 4هزارگزی خاور شوسۀ کازرون به بهبهان واقع است. منطقه ای دامنه، گرمسیر و مالاریائی است و سکنۀ آن 337 تن میباشد. مذهب اهالی شیعه و زبان آنان فارسی لری است. آب آن از چشمه تأمین میشود و محصولات آن غلات، برنج، تریاک و شغل اهالی زراعت و قالی بافی است. راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 7)
بازناشده. ناشکفته. شکفته ناشده: گلی بود در بوستان ناشکفت همان نرگسی در چمن نیم خفت. نظامی. بنفشه چو در گل بود ناشکفت عفونت بود بوی او در نهفت. نظامی. رجوع به ناشکفته شود
بازناشده. ناشکفته. شکفته ناشده: گلی بود در بوستان ناشکفت همان نرگسی در چمن نیم خفت. نظامی. بنفشه چو در گل بود ناشکفت عفونت بود بوی او در نهفت. نظامی. رجوع به ناشکفته شود
دهی است از دهستان لار بخش حومه شهرستان شهرکرد واقع در 7هزارگزی باختر شهرکرد که در محلی کوهستانی و معتدل واقع است و سکنۀ آن 1347تن میباشد. مذهب اهالی شیعه و زبان آنان فارسی - ترکی است. آب آن از قنات تأمین میشود و محصولات آن عبارت است از: غلات و کشمش. شغل اهالی زراعت و گله داری وصنایع دستی زنان قالی بافی است. راه شوسه دارد. در این آبادی خانه هایی از سنگ در کوه ساخته شده که اشکفتک نامیده میشود. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 10)
دهی است از دهستان لار بخش حومه شهرستان شهرکرد واقع در 7هزارگزی باختر شهرکرد که در محلی کوهستانی و معتدل واقع است و سکنۀ آن 1347تن میباشد. مذهب اهالی شیعه و زبان آنان فارسی - ترکی است. آب آن از قنات تأمین میشود و محصولات آن عبارت است از: غلات و کشمش. شغل اهالی زراعت و گله داری وصنایع دستی زنان قالی بافی است. راه شوسه دارد. در این آبادی خانه هایی از سنگ در کوه ساخته شده که اشکفتک نامیده میشود. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 10)