شمار: صد بار بروزی در، پرها بشمارند چون نیم دبیری که غلط کرده به اشمار. منوچهری. که ضرورت بود عقد این گدا این غریب اشمار را نبود وفا. مولوی. و رجوع به غریب اشمار شود
شمار: صد بار بروزی در، پرها بشمارند چون نیم دبیری که غلط کرده به اشمار. منوچهری. که ضرورت بود عقد این گدا این غریب اشمار را نبود وفا. مولوی. و رجوع به غریب اشمار شود
دوموی شدن (منتهی الارب). دومویه شدن. اشمئطاط. اشمیطاط. و رجوع به مصادر فوق شود، جامۀ اشمونی، جامه ای از کالاهای بخارا بود. رجوع به شرح احوال رودکی ص 65 شود
دوموی شدن (منتهی الارب). دومویه شدن. اشمئطاط. اشمیطاط. و رجوع به مصادر فوق شود، جامۀ اشمونی، جامه ای از کالاهای بخارا بود. رجوع به شرح احوال رودکی ص 65 شود
شاد گردانیدن کسی را به غم دشمن: اشمته اﷲ به، شاد گرداند او را خدای به غم دشمن. (منتهی الارب). شاد شدن به غم دشمن. (آنندراج). شادکامه کردن دشمن. (زوزنی). شادمانه کردن دشمن. (ترجمان علامۀ جرجانی ص 13). شادکام کردن دشمن. (تاج المصادر بیهقی) : ’فلاتشمت بی الاعداء’. (قرآن 7 / 150). و صاحب اقرب الموارد آرد: اشمته اﷲ بعدوه، یعنی او را مورد شماتت و نکوهش دشمن قرار داد و دشمن با او آنچنان کرد که نتیجۀ شماتت او بود یا بخاطر شماتت با وی بدی کرد وگاه شماتت از جانب دوست و مشفق به کسی است که دلدادۀ اوست و از وی روی گردان نیست، چنانکه شاعر گوید: و اشمت ّ بی من کان فیک یلوم. (از اقرب الموارد)
شاد گردانیدن کسی را به غم دشمن: اشمته اﷲ به، شاد گرداند او را خدای به غم دشمن. (منتهی الارب). شاد شدن به غم دشمن. (آنندراج). شادکامه کردن دشمن. (زوزنی). شادمانه کردن دشمن. (ترجمان علامۀ جرجانی ص 13). شادکام کردن دشمن. (تاج المصادر بیهقی) : ’فلاتُشْمِت ْ بی الاَعْداءَ’. (قرآن 7 / 150). و صاحب اقرب الموارد آرد: اشمته اﷲ بعدوه، یعنی او را مورد شماتت و نکوهش دشمن قرار داد و دشمن با او آنچنان کرد که نتیجۀ شماتت او بود یا بخاطر شماتت با وی بدی کرد وگاه شماتت از جانب دوست و مشفق به کسی است که دلدادۀ اوست و از وی روی گردان نیست، چنانکه شاعر گوید: و اشمت ِّ بی من کان فیک ِ یلوم. (از اقرب الموارد)