معنی اشراط - فرهنگ فارسی معین
واژههای مرتبط با اشراط
اشراط
اشراط
آمادن برای فروش، آمادن برای کار، شتابانیدن پیک، آسان کردن، جمع شرط، نشان ها، زبون ترین مردم جمع شرط و شرط علامتها نشانها. یا اشراط صبح. نشانهای بامداد
فرهنگ لغت هوشیار
اشراط
اشراط
نشان کردن شتر و گوسپند و جز آن جهت فروختن. (منتهی الارب). نشان کردن. (زوزنی). اعلان کردن به اینکه شتر برای فروش است. (از اقرب الموارد).
لغت نامه دهخدا
اشراط
اشراط
جَمعِ واژۀ شَرط. (ترجمان علامۀ جرجانی ص 61). جَمعِ واژۀ شَرَط. نشانه ها. و اشراطالساعه، نشانه های قیامت. (منتهی الارب). نشانه های رستخیز.
لغت نامه دهخدا
اشراک
اشراک
مشترک شدن وشریک دانستن کسی را برای خدا، جمع شریک، هنبازان همباگان هنباز کردن، هنبازشدن همباگی، همخدایی برای خدا هنباز ترشیدن جمع شریک انبازان شریکان. شریک قرار دادن انباز کردن کسی را در خود شریک کردن، شریک دانستن برای خدا شریک بخدا
فرهنگ لغت هوشیار
اشراف
اشراف
جمع شریف، مردان، بزرگ قدر، اعیان، بزرگواران بلند شدن، بر جای خاستن، بر بالای بلندی شدن، بالا رفتن
فرهنگ لغت هوشیار
جدول جو جستجوی پیشرفته در مجموعه فرهنگ لغت، دیکشنری و دایره المعارف گوناگون
© 2025 | تمامی خدمات جدول جو رایگان است.