جدول جو
جدول جو

معنی اشترابه - جستجوی لغت در جدول جو

اشترابه
یک نوع جامه پشمین
تصویری از اشترابه
تصویر اشترابه
فرهنگ لغت هوشیار
اشترابه
نوعی جامۀ پشمین که از پشم شتر می بافته اند
تصویری از اشترابه
تصویر اشترابه
فرهنگ فارسی عمید

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

جانشین خواستن، جانشین گزیدن، نمایندگی به دادگاه دیگر دادن بنیابت خواستن کسی را
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استراضه
تصویر استراضه
خرسند خواهی، خوش آمدن، دل به دست آوردن
فرهنگ لغت هوشیار
پاکی جستن، پاکیزه دانستن پاکیزگی خواستن پاکی جستن، پاک یافتن پاکیزه دانستن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استجابه
تصویر استجابه
پذیرفتن، پاسخ گفتن، پاسخ جویی پاسخ خواهی، واکنش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استتابه
تصویر استتابه
پتت خواهی (پتت توبه)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استذابه
تصویر استذابه
گداختن، گدازگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اشترمابی
تصویر اشترمابی
وقار متانت، کهنه پرستی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اشترماب
تصویر اشترماب
بسیار موقر متین، کهنه پوست
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اشتربان
تصویر اشتربان
شتربان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اشتراکیه
تصویر اشتراکیه
همباگری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اشتراکی
تصویر اشتراکی
منسوب به اشتراک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اشتر بچه
تصویر اشتر بچه
کره شتر، شتر کره
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اشتربان
تصویر اشتربان
نگهبان شتر، ساربان، ساروان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اشترگربه
تصویر اشترگربه
شترگربه، ناهماهنگی، نامتناسبی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اشتراکی
تصویر اشتراکی
کمونیست، پیرو کمونیزم، به طور مشترک، با هم
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اشتربار
تصویر اشتربار
آن مقدار بار که بر پشت یک شتر حمل شود، بار شتر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اشتربانه
تصویر اشتربانه
اشترابه، نوعی جامۀ پشمین که از پشم شتر می بافته اند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از استطابه
تصویر استطابه
((اِ تِ بِ یا بَ))
پاکیزگی خواستن، پاکی جستن، پاک یافتن، پاکیزه دانستن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از احتراب
تصویر احتراب
ستیزیدن نبردیدن
فرهنگ لغت هوشیار
مانند چیزی شدن، مانند شدن، چیزی را به غلط عوض چیزی گرفتن، شک وشبهه، سهو وخطا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اشتهاب
تصویر اشتهاب
پیرگشتن، دو مویگی
فرهنگ لغت هوشیار
شریک شدن، با هم در کاری شرکت کردن، با یکدیگر انباز شدن، همبازی، همدستی همی همباگی هنبازی انباز شدن انبازی کردن شرکت کردن شریک شدن، انبازی شرکت، آنست که شاعر با آوردن الفاظی که معانی مشترک داشته باشند مطلبی را القا کند که اندیشه شنونده متوجه معنی غیر مقصود گردد و سپس شاعر در صدد توضیح بر آید. یا اشتراک روز نامه یا مجله. جزو خریداران مرتب روزنامه یا مجله در آمدن آبونه شدن،جمع اشتراکات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اشتراط
تصویر اشتراط
شرط بستن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اشتراء
تصویر اشتراء
خریدن، فروختن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اشتراک
تصویر اشتراک
انبازش
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از اشتباه
تصویر اشتباه
کژی، لغزش، نادرست، نرسپان، نادرستی، کوتاهی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از اقتراب
تصویر اقتراب
به یکدیگر نزدیک شدن
فرهنگ لغت هوشیار
آوارگی، بیگانگی، ناشناختگی از دیار خویش دور شدن غریب و مسافر گشتن
فرهنگ لغت هوشیار
مایعی که در ساقه بعضی از گیاهها وجود دارد و گاهی بیرون می تراود، شیره خشخاش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شورابه
تصویر شورابه
آب نمک آب شور معدنی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اشتراک
تصویر اشتراک
شریک شدن، شراکت کردن، قبول استفاده از خدمات یا دریافت منظم کالای یک مؤسسه در مقابل پرداخت هزینۀ معیّن، در ادبیات در فن بدیع آن است که شاعر با استعمال الفاظ و کلماتی که معانی مشترک داشته باشند مطلبی را بیان کند که ذهن شنونده به سوی معنی غیر مقصود متوجه شود، سپس برای رفع اشتباه در مقام توضیح برآید، برای مثال صبحگاهان بود با احباب رطل می زدیم / جام لبریز از کف خضر مبارک پی زدیم
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اشتباه
تصویر اشتباه
مانند شدن چیزی به چیز دیگر در نظر انسان، یکی را به جای دیگری گرفتن، کاری به غلط انجام دادن، سهو، خطا
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شیرابه
تصویر شیرابه
مایعی که در ساقۀ بعضی از گیاه هان وجود دارد
فرهنگ فارسی عمید