- اشترابه
- یک نوع جامه پشمین
معنی اشترابه - جستجوی لغت در جدول جو
- اشترابه
- نوعی جامۀ پشمین که از پشم شتر می بافته اند
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
جانشین خواستن، جانشین گزیدن، نمایندگی به دادگاه دیگر دادن بنیابت خواستن کسی را
خرسند خواهی، خوش آمدن، دل به دست آوردن
پاکی جستن، پاکیزه دانستن پاکیزگی خواستن پاکی جستن، پاک یافتن پاکیزه دانستن
پذیرفتن، پاسخ گفتن، پاسخ جویی پاسخ خواهی، واکنش
پتت خواهی (پتت توبه)
گداختن، گدازگی
وقار متانت، کهنه پرستی
بسیار موقر متین، کهنه پوست
شتربان
همباگری
منسوب به اشتراک
کره شتر، شتر کره
نگهبان شتر، ساربان، ساروان
شترگربه، ناهماهنگی، نامتناسبی
کمونیست، پیرو کمونیزم، به طور مشترک، با هم
آن مقدار بار که بر پشت یک شتر حمل شود، بار شتر
اشترابه، نوعی جامۀ پشمین که از پشم شتر می بافته اند
ستیزیدن نبردیدن
مانند چیزی شدن، مانند شدن، چیزی را به غلط عوض چیزی گرفتن، شک وشبهه، سهو وخطا
پیرگشتن، دو مویگی
شریک شدن، با هم در کاری شرکت کردن، با یکدیگر انباز شدن، همبازی، همدستی همی همباگی هنبازی انباز شدن انبازی کردن شرکت کردن شریک شدن، انبازی شرکت، آنست که شاعر با آوردن الفاظی که معانی مشترک داشته باشند مطلبی را القا کند که اندیشه شنونده متوجه معنی غیر مقصود گردد و سپس شاعر در صدد توضیح بر آید. یا اشتراک روز نامه یا مجله. جزو خریداران مرتب روزنامه یا مجله در آمدن آبونه شدن،جمع اشتراکات
شرط بستن
خریدن، فروختن
انبازش
کژی، لغزش، نادرست، نرسپان، نادرستی، کوتاهی
به یکدیگر نزدیک شدن
آوارگی، بیگانگی، ناشناختگی از دیار خویش دور شدن غریب و مسافر گشتن
مایعی که در ساقه بعضی از گیاهها وجود دارد و گاهی بیرون می تراود، شیره خشخاش
آب نمک آب شور معدنی
شریک شدن، شراکت کردن، قبول استفاده از خدمات یا دریافت منظم کالای یک مؤسسه در مقابل پرداخت هزینۀ معیّن، در ادبیات در فن بدیع آن است که شاعر با استعمال الفاظ و کلماتی که معانی مشترک داشته باشند مطلبی را بیان کند که ذهن شنونده به سوی معنی غیر مقصود متوجه شود، سپس برای رفع اشتباه در مقام توضیح برآید، برای مثال صبحگاهان بود با احباب رطل می زدیم / جام لبریز از کف خضر مبارک پی زدیم
مانند شدن چیزی به چیز دیگر در نظر انسان، یکی را به جای دیگری گرفتن، کاری به غلط انجام دادن، سهو، خطا
مایعی که در ساقۀ بعضی از گیاه هان وجود دارد