سیری، بسیار و وافر کردن، پر کردن، در علم شیمی جذب کامل یک محلول در حلاّل به طوری که بیش از آن حل نشود، در پزشکی نهایت تحمل بدن برای جذب داروهای طبی، در علوم ادبی در دستور زبان عربی، سیر خواندن فتحه، کسره یا ضمه به طوری که حرف مناسب آن به وجود آید، یعنی از فتحه «الف» و از کسره «ی» و از ضمه «و» تولید شود، در علوم ادبی در قافیه، حرکت مابعد الف تاسیس مانند کسرۀ حرف «یا» در کلمۀ شمایل و مایل و فتحۀ واو در کلمۀ داور و یاور و ضمۀ حرف «ها» در کلمۀ تجاهل و تساهل
سیری، بسیار و وافر کردن، پر کردن، در علم شیمی جذب کامل یک محلول در حلاّل به طوری که بیش از آن حل نشود، در پزشکی نهایت تحمل بدن برای جذب داروهای طبی، در علوم ادبی در دستور زبان عربی، سیر خواندن فتحه، کسره یا ضمه به طوری که حرف مناسب آن به وجود آید، یعنی از فتحه «الف» و از کسره «ی» و از ضمه «و» تولید شود، در علوم ادبی در قافیه، حرکت مابعد الف تاسیس مانند کسرۀ حرف «یا» در کلمۀ شمایِل و مایِل و فتحۀ واو در کلمۀ داوَر و یاوَر و ضمۀ حرف «ها» در کلمۀ تجاهُل و تساهُل
پوشیده شدن کار و مشتبه گردیدن آن، دشواری، سختی و پیچیدگی کاری یا امری، مسئله، عیب، نقص ریسمانی که به چهار دست و پای ستور می بستند، پای بند ستور، برای مثال خاطر آرد بس شکال این جا ولیک / بگسلد اشکال را استور نیک (مولوی۱ - ۳۸۸)
پوشیده شدن کار و مشتبه گردیدن آن، دشواری، سختی و پیچیدگی کاری یا امری، مسئله، عیب، نقص ریسمانی که به چهار دست و پای ستور می بستند، پای بند ستور، برای مِثال خاطر آرد بس شکال این جا ولیک / بگسلد اشکال را استور نیک (مولوی۱ - ۳۸۸)
مشغول ساختن وسیله ای یا چیزی، به کار گرفتن، کسی را به کار وا داشتن، جایی را تصرف کردن، پیاده کردن نیروی نظامی در شهر یا اراضی کشور دیگر به قصد تصرف دائم یا موقت، مشغول مثلاً خط اشغال است، دوباره تماس می گیرم
مشغول ساختن وسیله ای یا چیزی، به کار گرفتن، کسی را به کار وا داشتن، جایی را تصرف کردن، پیاده کردن نیروی نظامی در شهر یا اراضی کشور دیگر به قصد تصرف دائم یا موقت، مشغول مثلاً خط اشغال است، دوباره تماس می گیرم
خوشه ها پایین کشیدن شلوار فرو گذاشتن پرده، خوشه کردن، بارش باران، ریزش اشک باران باریدن پیاپی باریدن، بسیار سخن بر کسی گفتن، جاری کردن روان ساختن، فرو گذاشتن جامه و پرده و مانند آنها
خوشه ها پایین کشیدن شلوار فرو گذاشتن پرده، خوشه کردن، بارش باران، ریزش اشک باران باریدن پیاپی باریدن، بسیار سخن بر کسی گفتن، جاری کردن روان ساختن، فرو گذاشتن جامه و پرده و مانند آنها