- اشاحت
- گیاه رویاندن، پرهیزکردن، پشتکار، رویگردانی
معنی اشاحت - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
مباح کردن حلال کردن جایز دانستن مقابل تحریم حرام کردن، جواز روایی، عبارتست از نداشتن اعتقاد بوجود تکلیف و روا داشتن ارتکاب محرمات
آسایش دادن
از میان برداشتن
آگاهی یافتن، ترسیدن، بالاتربودن
آشکار کردن، پاشیدن پراکندن آشکارا کردن فاش کردن (خبر و جزآن)، پاشیدن پراکندن گستردن، اجتماع حقوق مالکان متعدد در مال واحد بدون قصد همکاری در انتفاع از آن مال مانند ترکه میت که بطور اشاعه بین وارثان مشترک است. یا اشاعت خبر. فاش کردن خبر
سوزانیدن، کشتن، به خون آلودن، تباهیدن، پراکندن
چیزی را آشکار کردن
برافراشتن ساختمان، به آوای بلند خواندن بلندخوانی
گیاه رویاندن، پرهیزکردن، پشتکار، رویگردانی
راحت رساندن، آسایش دادن
دور کردن، زایل کردن، از میان بردن
اشاعه، فاش کردن، آشکارا کردن، پراکنده ساختن، رواج دادن، فاش و آشکار کردن خبر
برافراشتن چیزی، بلند کردن بنا، بلند گردانیدن قدر و منزلت کسی، آشکار کردن چیزی، نسبت دادن سخنی به کسی
خصومت، دشمنی، بخل و کینه
با دست چیزی را نشان دادن، با حرکت دست و چشم و ابرو مطلبی را القا کردن، دستور، فرمان، رمز، ایماء، تقریر، بیان
گردن آویز