- اسیری
- اسارت اسیر شدن
معنی اسیری - جستجوی لغت در جدول جو
- اسیری
- اسارت، اسیر شدن
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
منسوب به اثیر
سپری آخرشده به آخر آمده به پایان رسیده به نهایت رسیده، نیست شده معدوم گردیده معدوم ناچیز منقرض مرده
جمع اسیر، گرفتاران زنجیریان بندیان جمع اسیر اسیران بردگان اسرا
افشانه
اسیرها، گرفتارها، بندی ها، زندانی ها، کسانی که در جنگ به دست دشمن گرفتار شود، جمع واژۀ اسیر
((اِ پِ رِ))
فرهنگ فارسی معین
وسیله ای حاوی مایع که با فشار دکمه آن مایع درونش به صورت ذرات ریز خارج می شود، افشانه (واژه فرهنگستان)، مایعی که به شکل پودر از این ظرف بیرون پاشیده می شود
امیر بودن، امارت، حکمرانی، سرداری، سالاری، سروری، بزرگی، منسوب به امیر، آهنگی که بدان دوبیتی های امیر پازاواری مازندرانی را خوانند، نوعی ترمه که به دستور میرزا تقی خان امیر
سپری، به سررسیده، پایان یافته، به آخررسیده، تمام شده، پایان پذیر، برای مثال کم بیش دهر پیر نخواهد شد اسپری / تا کی امید بیشی و تا کی غم کمی (ناصرخسرو - ۴۵۸)
Acid, Acidic, Acidly
кислотный , кислый
sauer
кислотний , кисло
kwaśny
酸的 , 酸性的 , 酸地
ácido, de forma ácida
acido, acidamente
ácido, ácidamente
กรด , เป็นกรด , อย่างเปรี้ยว
asam, secara asam
حموضةٌ , فحص , أرستقراطيّةٌ
अम्लीय , अम्लीय रूप से
חומצי , באופן חמצמץ
酸性の , 酸っぱく
산성의 , 신맛이 나는
asidik, asidik bir şekilde
asidi, kwa uchachu
অম্লীয় , তেঁতুলস্বাদে
تیزابی , ترش طریقے سے
جمع اسیر، بردگان حرکت در شب حرکت در شب