- اسیاف
- جمع سیف، شمشیرها، دریا کنارها جمع سیف شمشیرها تیغها. اسید مرکبی است که از ترکیب جسمی بسیط با ئیدرژن حاصل شود و طعم آن ترش مزه است بعضی اقسام آن از ترکیب یک شبه فلز با ئیدرژن بدست آید مانند: اسید برمیدریک اسید سولفیدریک و بعضی اسیدهای اکسیژن دار مانند: اسید سولفورو و اسید سولفوریک و اسید ازتیک از ترکیب انیدریدها با آب تهیه میشوند
معنی اسیاف - جستجوی لغت در جدول جو
- اسیاف
- سیف ها، شمشیرها، ساحل دریاها، ساحل رودها، جمع واژۀ سیف
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
جمع جیفه، مردارها
مردمان، برادران مادری
جمع ریف، سبزه زارها، کشتزارها به سبزه زار رسیدن، سبزشدن زمین
رنگ بر گرداندن، پست گرایی، کناره گزینی، خیره شدن خیره نگریستن تیزنگری، پراکندن افشاندن، دوخبافی
برآوردن، نیاز، نزدیک شدن، دوستی کردن، یاریدهی بر آوردن، روا کردن (حاجت و مانند آن)
به لغت سزیانی، عبد، بنده وبیهوده خرج کردن
شامه هشتن (شامه مقنعه (هشته فرو گذاشته رها کرده آویخته، تیرگی چشم، چراغ فرا گرفتن، پرده بر گرفتن، خوابیدن
بوییدن
جمع سلف، پیشینیان در گذشتگان نیاکان جمع سلف پیشینیان پدران پیشین مقابل اخلاف. ج سلف، پدران پیشین، قدما، اقدمین، گذشتگان
کفشدوز
جمع شیاف، چپانه ها
جمع سیح، آبهای روان
پیشینیان، گذشتگان، یشینیان
ریخت و پاش، بد دستی، هدر دادن
جمع صیف، تابستانها
جمع ضعیف، مهمانان
جمع فیف، زمین های تخت زمین های هموار، بیابانهای بی آب
رشته ها
اندوهگین گردانیدن، اندوهگین شدن
ضیف ها، مهمان ها، جمع واژۀ ضیف
سلف ها، گذشتگان، درگذشتگان، جمع واژۀ سلف، کسانی که پیش تر از پدران و خویشان خویش می زیسته اند
زیاده روی کردن در مصرف چیزی، از حد درگذشتن در انجام کاری، زیاده روی
برآوردن، روا کردن، برآوردن حاجت، کارگشایی کردن، یاری کردن
جمع سلف، پیشینیان، درگذشتگان
جمع ضیف، مهمان ها
جمع لیف، تارها و رشته هایی که از گیاهان به دست می آید
کفّاش، دوزنده کفش
لیف ها، رشته ها و تارهای درخت خرما، نارگیل و فوفل، جمع واژۀ لیف
Wastefulness, Lavishness
расточительность