جدول جو
جدول جو

معنی اسکنجک - جستجوی لغت در جدول جو

اسکنجک
سکسکه، اشکال تنفسی پس از گریه
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از اسکندر
تصویر اسکندر
(پسرانه)
یاری کننده مرد، نام پادشاه معروف یونان بنا به روایت شاهنامه فرزند داراب پسر بهمن و ناهید دختر فیلقوس قیصر روم
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از اشکنجه
تصویر اشکنجه
شکنجه، آزار دادن کسی برای تنبیه، گرفتن اقرار یا واداشتن به انجام کاری
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اسکناس
تصویر اسکناس
پول کاغذی پشتوانه دار که دارای مبالغ و ارزش های گوناگون است
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اسکنج
تصویر اسکنج
سکنج، دارای دهان بدبو یا لب شکافته شده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از استنجا
تصویر استنجا
پاک کردن موضع بول و غایط با آب، کلوخ یا چیز دیگر، رها شدن، خلاص شدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اسفناک
تصویر اسفناک
مایۀ اندوه و افسوس، اسف آور، اسف بار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بلکنجک
تصویر بلکنجک
ویژگی هر چیز عجیب و خنده دار، برای مثال ای صورت تو چو صورت کاونجک / هستی تو به چشم هرکسی بلکنجک (شهیدبلخی- مجمع الفرس - بلکنجک)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ابرنجک
تصویر ابرنجک
برق، رعد و برق، صاعقه، برای مثال صحرای بی نبات پر از خشکی / گویی که سوخته ست به ابرنجک (دقیقی - ۱۰۳)
فرهنگ فارسی عمید
(اُ کُ)
بوی دهن را گویند و بعربی بخر خوانند. (برهان). سکنج
لغت نامه دهخدا
تصویری از اشکنجه
تصویر اشکنجه
عذاب، عقوبت، شکنجه، آزار، اذیت، رنج دادن، صدمه
فرهنگ لغت هوشیار
عجیب، خنده دار هر چیز عجیب و غریب و طرفه که دیدنش مردم را بخنده آورد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اسکناس
تصویر اسکناس
پول کاغذی پشتوانه دار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اسکندر
تصویر اسکندر
سیر ثوم
فرهنگ لغت هوشیار
رستن رهایی یافتن، شستن جای پلید و نجس را که بول و غایط در آن بوده است و سنگ و کلوخ بدانجا مالیدن، یا سنگ استنجاء. سنگی که بوسیله آن بول و غایط را از جایی پاک کنند سنگی که بدان تطهیر میکنند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اسفنجه
تصویر اسفنجه
ابر مرده اسفنج مرده اسفنج
فرهنگ لغت هوشیار
دروج (گویش گیلکی) منسوب باسفنج ابری، بافت اسفنجی یا اسفنجیها. رده بزرگی از بی مهرگان گیاهی شکل که شامل همه انواع اسفنجها میشود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ابرنجک
تصویر ابرنجک
برق صاعقه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اسکنک
تصویر اسکنک
آلتی که نجاران چوب را بوسیله آن سوراخ کنند بیرم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اسکنک
تصویر اسکنک
((اِ کِ نِ))
ابزاری فلزی که نجّاران چوب را به وسیله آن سوراخ می کنند، بیرم، اسکنه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ابرنجک
تصویر ابرنجک
((اَ رَ جَ))
برق، صاعقه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اسکناس
تصویر اسکناس
((اِ کِ))
پول کاغذی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اسفنجی
تصویر اسفنجی
Spongy
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از اسفنجی
تصویر اسفنجی
spongieux
دیکشنری فارسی به فرانسوی
اسکجه
فرهنگ گویش مازندرانی
تصویری از اسفنجی
تصویر اسفنجی
губчатый
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از اسفنجی
تصویر اسفنجی
schwammig
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از اسفنجی
تصویر اسفنجی
пористий
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از اسفنجی
تصویر اسفنجی
gąbczasty
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از اسفنجی
تصویر اسفنجی
海绵状的
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از اسفنجی
تصویر اسفنجی
esponjoso
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از اسفنجی
تصویر اسفنجی
spugnoso
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از اسفنجی
تصویر اسفنجی
esponjoso
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از اسفنجی
تصویر اسفنجی
sponsachtig
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از اسفنجی
تصویر اسفنجی
ฟองน้ำ
دیکشنری فارسی به تایلندی