جدول جو
جدول جو

معنی اسکنک

اسکنک((اِ کِ نِ))
ابزاری فلزی که نجّاران چوب را به وسیله آن سوراخ می کنند، بیرم، اسکنه
تصویری از اسکنک
تصویر اسکنک
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با اسکنک

اسکنه

اسکنه
وسیلۀ فلزی دسته داری که نجاران برای سوراخ کردن چوب و یا ایجاد شیار به کار می برند، بَهرَمَه، پَرماه، بَرماه، پَرما، پَرمه، بَرمه، ماهِه
در کشاورزی یکی از انواع پیوند که از طریق شکاف دادن تنۀ درخت انجام می شود و زمان آن از پانزدهم اسفند تا پانزدهم فروردین است
اسکنه
فرهنگ فارسی عمید

اسکنه

اسکنه
ابزاری فلزی که نجّاران چوب را به وسیله آن سوراخ می کنند، بیرم
اسکنه
فرهنگ فارسی معین

اسکنر

اسکنر
دستگاهی که می توان نوشته یا تصویری را به آن داد تا در حافظه کامپیوتر قرار دهد، دستگاهی که با استفاده از آن برشی از بدن انسان به تصویر کشیده می شود، اسکن
فرهنگ فارسی معین