محوطه ای روباز، محصور و معمولاً مرتفع در خارج شهر که زردشتیان استخوان های درگذشتگان خود را پس از متلاشی شدن جسد، در آن قرار می دادند، مقبرۀ زردشتیان، دخمه، گورستان
محوطه ای روباز، محصور و معمولاً مرتفع در خارج شهر که زردشتیان استخوان های درگذشتگان خود را پس از متلاشی شدنِ جسد، در آن قرار می دادند، مقبرۀ زردشتیان، دخمه، گورستان
جمع واژۀ اسد، بمعنی شیر نر. (منتهی الارب) ، رسن، قوت، پیوندها: نحن خلقناهم و شددنا اسرهم. (قرآن 28/76) ، ایشان را آفریدیم و بستیم و قوت دادیم پیوندهای ایشان را. یا مراد از آن دو رودۀ بول و غایط است
جَمعِ واژۀ اَسد، بمعنی شیر نر. (منتهی الارب) ، رَسن، قوت، پیوندها: نحن خلقناهم و شددنا اسرهم. (قرآن 28/76) ، ایشان را آفریدیم و بستیم و قوت دادیم پیوندهای ایشان را. یا مراد از آن دو رودۀ بول و غایط است
منطقه ای در آفریقا که از صحرا تا بحر احمر امتداد دارد، این ناحیه شامل تپه ها وجلگه هایی است که باتلاقهایی در آنها وجود دارد، و باران بیشتر در زمستان می بارد، از شمال بجنوب سودان شامل استپ است و قسمت جنوب بیشتر از جنگلهای انبوه پوشیده شده و رودخانه ها و مجاری آبهای طولانی در آن جریان دارد، و کشوری است در آفریقا که از شمال بمصر و لیبی، از مشرق ببحر احمر و اریتره و حبشه، از جنوب به اوگاندا و کنگو (سابقاً کنگوی بلژیک) و از مغرب به آفریقای استوایی فرانسه محدود است، رود نیل سفید در قسمت مرکزی از شمال بجنوب جریان دارد، و نیل آبی از کوههای حبشه سرچشمه گرفته و در نزدیکی خرطوم بدان میریزد، و سپس بسوی مصر جریان می یابد، وسعت آن 2506000 کیلومتر مربع است، و 17320000 تن جمعیت دارد، این کشور وسیع بیشتر زراعتی است و در بخشی از ناحیۀ جنوبی آن تربیت حیوانات بعمل می آید، مخصوصاً در درۀ نیل غلات، انواع سبزی و پنبه کاشته میشود، سودان تا سال 1899 میلادی بنام سودان انگلیس و مصر خوانده میشد، در 1951 فاروق خود را پادشاه مصر و سودان خواند، سودان در سال 1955 میلادی بصورت جمهوری آزاد و مستقلی درآمد، و آن دارای مجلس نمایندگان مرکب از 173 تن نماینده منتخب و مجلس سنا دارای 30 سناتور انتخابی و 20 سناتور دیگر است که از طرف شورای دولتی مرکب از 5 تن انتخاب میشوند، سودان شامل 9 مدیریه است: سودان شمالی، کسلا، خرطوم، دارفور، کردفان، نیل ازرق، نیل ابیض، اعالی النیل، خطالاستواء، پایتخت آن شهر خرطوم و شهرهای مهمش عبارتند از: ام درمان که مقابل خرطوم قرار دارد، ابیض، وادی مدنی، کسلا، عطبره، ملکال و بندر بورسودان، (فرهنگ فارسی معین)، رجوع به صبح الاعشی ج 1 ص 368 شود
منطقه ای در آفریقا که از صحرا تا بحر احمر امتداد دارد، این ناحیه شامل تپه ها وجلگه هایی است که باتلاقهایی در آنها وجود دارد، و باران بیشتر در زمستان می بارد، از شمال بجنوب سودان شامل استپ است و قسمت جنوب بیشتر از جنگلهای انبوه پوشیده شده و رودخانه ها و مجاری آبهای طولانی در آن جریان دارد، و کشوری است در آفریقا که از شمال بمصر و لیبی، از مشرق ببحر احمر و اریتره و حبشه، از جنوب به اوگاندا و کنگو (سابقاً کنگوی بلژیک) و از مغرب به آفریقای استوایی فرانسه محدود است، رود نیل سفید در قسمت مرکزی از شمال بجنوب جریان دارد، و نیل آبی از کوههای حبشه سرچشمه گرفته و در نزدیکی خرطوم بدان میریزد، و سپس بسوی مصر جریان می یابد، وسعت آن 2506000 کیلومتر مربع است، و 17320000 تن جمعیت دارد، این کشور وسیع بیشتر زراعتی است و در بخشی از ناحیۀ جنوبی آن تربیت حیوانات بعمل می آید، مخصوصاً در درۀ نیل غلات، انواع سبزی و پنبه کاشته میشود، سودان تا سال 1899 میلادی بنام سودان انگلیس و مصر خوانده میشد، در 1951 فاروق خود را پادشاه مصر و سودان خواند، سودان در سال 1955 میلادی بصورت جمهوری آزاد و مستقلی درآمد، و آن دارای مجلس نمایندگان مرکب از 173 تن نماینده منتخب و مجلس سنا دارای 30 سناتور انتخابی و 20 سناتور دیگر است که از طرف شورای دولتی مرکب از 5 تن انتخاب میشوند، سودان شامل 9 مدیریه است: سودان شمالی، کسلا، خرطوم، دارفور، کردفان، نیل ازرق، نیل ابیض، اعالی النیل، خطالاستواء، پایتخت آن شهر خرطوم و شهرهای مهمش عبارتند از: ام درمان که مقابل خرطوم قرار دارد، ابیض، وادی مدنی، کسلا، عطبره، ملکال و بندر بورسودان، (فرهنگ فارسی معین)، رجوع به صبح الاعشی ج 1 ص 368 شود
جمع واژۀ سدن، بمعنی پرده یا پردۀ بارگیر. (منتهی الارب). کجاوه پوش، اسیر کردن. (تاج المصادر بیهقی). برده کردن: و انزل الذین ظاهروهم من اهل الکتاب من صیاصیهم و قذف فی قلوبهم الرعب فریقاً تقتلون و تأسرون فریقاً. (قرآن 26/33) ، زندانی کردن. (دزی ج 1 ص 21) ، آفریدن. (تاج المصادر بیهقی). خلقت، نیک آفریدن، پالان بدوال بستن. (تاج المصادر بیهقی) ، به احتباس بول مبتلا شدن، بندگی. (دزی ج 1 ص 21)
جَمعِ واژۀ سَدَن، بمعنی پرده یا پردۀ بارگیر. (منتهی الارب). کجاوه پوش، اسیر کردن. (تاج المصادر بیهقی). برده کردن: و انزل الذین ظاهروهم من اهل الکتاب من صیاصیهم و قذف فی قلوبهم الرعب فریقاً تقتلون و تأسرون فریقاً. (قرآن 26/33) ، زندانی کردن. (دزی ج 1 ص 21) ، آفریدن. (تاج المصادر بیهقی). خلقت، نیک آفریدن، پالان بدوال بستن. (تاج المصادر بیهقی) ، به احتباس بول مبتلا شدن، بندگی. (دزی ج 1 ص 21)
شهری بصعید مصر. (منتهی الارب). شهری در مصر علیا. (دمشقی). یاقوت گوید: شهری بزرگ و کوره ایست در آخر صعید مصر و اول بلاد نوبه بر ساحل شرقی نیل، و آن در اقلیم دوم است، طول وی 57 درجه و عرض 22 درجه و 30 دقیقه و در جبال وی مقطع ستونهای اسکندریه است. ابوبکر هروی گفته: دراسوان سنگهای بزرگست، و من آثار مقاطع ستونها را درجبال اسوان دیدم، و آن سنگهای بزرگ است که برداشتن نتوانند، و بدانجا نزدیک قریه ای موسوم به ’بلاق یا براق’ ستونی دیدم که آنرا ’صقاله’ گویند و آن طویل و دارای لک های سرخ رنگ است و سر آن را ریگ پوشیده، من آن را اندازه گرفتم 25 ذراع بود و شکل وی مربع و هر جانب آن 7 ذراع، و رود نیل را بدانجا موضعی ضیق است و گویند بر آن بودند که پلی بر این موضع بسازند و دیگران گفته اند ستون مزبور همتای عمودالسواری است که دراسکندریه است. حسن بن ابراهیم مصری گوید: در اسوان انواع تمرهای مختلف و انواع رطب هاست و یکی از علماء گفته که وی رطبهای اسوان را دیده است. و چیزی در عراق نیافته مگر آنکه نظیر وی در اسوان باشد اما در اسوان چیزهایی دیده که در عراق نیافته است. و هم او گوید: ابورجاء الاسوانی - و او احمد بن محمد فقیه صاحب قصیدۀ بکره است - مرا خبر داد که در اسوان رطبی را میشناسد که سبزتر از سلق (چغندر) (؟) است. هارون الرشید بفرمود از هر صنف از انواع تمرهای اسوان، یکی نزد او برند. پس یک ویبه (22 یا 24 مد) نزد وی جمع شد و این انواع در عراق و حجاز نیست و در همه جهان بسری (خرمای نارس) شناخته نیست که رطب ناشده تمر گردد و بلح (میوۀ خرما پیش از رسیدن) بسر نا گردیده تمر شود مگر به اسوان. بحتری در مدح خمارویه بن طولون گوید: هل یلقینی الی رباع ابی ال جیش حظار التغویر اوغرره و بین اسوان و العراق زها رعیه ما یغبّها نظره. و گروهی به اسوان نسبت دارند و منسوب بدان اسوانی است. (معجم البلدان). مؤلف قاموس الاعلام ترکی آرد: نام شهریست در انتهای جنوبی صعید مصر، و در حدود نوبه و تابع مدیریت (بخشداری) اسنا در ساحل یمین نیل در 932 هزارگزی جنوب شرقی قاهره در 24 درجه و 5 دقیقه و 23 ثانیۀ عرض شمالی و 50 درجه و 8 ثانیۀ طول شرقی در نزدیکی نخستین شلالۀ نیل و از این رو مناسب برای ایاب و ذهاب سفائن و در واقع موقعیت آخرین اسکلۀ نیل را دارد و به این علت در حکم مخزن مهمی برای مال التجاره محسوب میگردد و انواع و اقسام خرماها بحدّ وفور در این محل وجود دارد. این محصول دائماً از اطراف و اکناف واردو صادر میگردد. در سوالف زمان این شهر بجهات عدیده معروفیت داشته و از آنجمله اینکه مسلّه و ستونهای زینتی را از سنگلاخ واقع در جوار این شهر قطع و اخراج میکردند. آثار باقیۀ این گونه یادگاریهای تاریخی از همین جنس اکنون هم موجود میباشد. در آن دوران ها بلاد وقصبات را با این نوع ستونها آرایش میکردند و اکنون هم در جانب جنوبی شهر محل قطع آن گرانیتهای عظیم پیداست و یک مسلۀ ناتمام نیز از بقایای آن زمانها خودنمایی میکند. دیگر از جهات معروفیت شهر مزبور این بودکه مردم آن اعصار می پنداشتند که تمام این شهر در زیر مدار سرطان واقع شده تا آنجا که می گویند چاهی هم در این محل وجود داشته و بنا به زعم اهالی در روز اول انقلاب صیفی پرتو آفتاب از اوج خویش به ته این چاه نورافشانی میکرده و به همه جای آن میرسیده است اگرچه خطّ وقوع اسوان امروز در 37 دقیقه و 23 ثانیۀ شمالی امری محقق میباشد اما در نتیجۀ تحوّل و گردش کرۀ زمین از شمال بسوی جنوب و بالعکس این تفاوت در دوهزار سال قبل بیش از 15 دقیقه نبوده و ازین رو قضیۀ نفوذ پرتو آفتاب بعمق چاه صحت داشته. در هر حال شهر اسوان در سوالف ایام یعنی در 2600 و 2800 سال قبل از میلاد در زمان فراعنه معمور و آباد بوده و بعد، در زمان بطالسه و رومیان بر توسعه و تعمیر آن افزوده شده وبا ابنیۀ جسیمه و معابد مطنطن و محتشم آراسته گردیده و نام قدیم وی در زبان قبطی سوان بوده، بنا به قول یاقوت حموی، در بعض کتب عربیه نیز آنرا بهمین شکل (یعنی سوان بدون همزه) ذکر کرده اند. در زمان بطالسه یونانیان این شهر را سوئنی و رومیان سیین مینامیدند. این شهر بعد از اسلام هم اهمیت بسیار یافت و جمعی کثیر از قریش و اهالی حجاز و جهات دیگر جزیره العرب برای سکونت به این شهر رفتند. در اوائل اسلام دانشمندان بسیار از این شهر برخاستند. بعدها مرض طاعون بیست هزار تن از اهالی را از بین برد. در این حال مواضع پست شهر قدیمی را ترک کرده بدامنه های واقع در اطراف نقل مکان و سوری بس دلکش در گرداگرد شهر بنا کردند چنانکه آثار آن هنوز برجایست. بعد از تأسیس ثانوی شهر اسوان مجدداً به اوج اعلای ترقی و آبادی رسید و ثروت و تجارت آن جالب انظار گشت اما باز عرصۀ تجاوز و تطاول جنگ جویان دورۀ فاطمیین گردید و بالاخره بچنگ اقوام وحشیۀ نوبه افتاد و بکلی ویران شد. در موقع فتح مصر یاوز سلطان سلیم این شهر را از نو در جهت شرقی احیا و آباد کرد و برای محافظت یک فوج پادگان و ساخلوی مرکب از بشناقها و آرناودها در اینجا مقیم ساخت که قسمتی از اهالی حاضره از اولاد و احفاد آنان میباشند و فعلاً قریب 4000 تن سکنه دارد و رصیفی قدیمی در ساحل نیل از آثار قدیمه موجود است.
شهری بصعید مصر. (منتهی الارب). شهری در مصر علیا. (دمشقی). یاقوت گوید: شهری بزرگ و کوره ایست در آخر صعید مصر و اول بلاد نوبه بر ساحل شرقی نیل، و آن در اقلیم دوم است، طول وی 57 درجه و عرض 22 درجه و 30 دقیقه و در جبال وی مقطع ستونهای اسکندریه است. ابوبکر هروی گفته: دراسوان سنگهای بزرگست، و من آثار مقاطع ستونها را درجبال اسوان دیدم، و آن سنگهای بزرگ است که برداشتن نتوانند، و بدانجا نزدیک قریه ای موسوم به ’بلاق یا براق’ ستونی دیدم که آنرا ’صقاله’ گویند و آن طویل و دارای لک های سرخ رنگ است و سر آن را ریگ پوشیده، من آن را اندازه گرفتم 25 ذراع بود و شکل وی مربع و هر جانب آن 7 ذراع، و رود نیل را بدانجا موضعی ضیق است و گویند بر آن بودند که پُلی بر این موضع بسازند و دیگران گفته اند ستون مزبور همتای عمودالسواری است که دراسکندریه است. حسن بن ابراهیم مصری گوید: در اسوان انواع تمرهای مختلف و انواع رطب هاست و یکی از علماء گفته که وی رطبهای اسوان را دیده است. و چیزی در عراق نیافته مگر آنکه نظیر وی در اسوان باشد اما در اسوان چیزهایی دیده که در عراق نیافته است. و هم او گوید: ابورجاء الاسوانی - و او احمد بن محمد فقیه صاحب قصیدۀ بکره است - مرا خبر داد که در اسوان رطبی را میشناسد که سبزتر از سلق (چغندر) (؟) است. هارون الرشید بفرمود از هر صنف از انواع تمرهای اسوان، یکی نزد او برند. پس یک ویبه (22 یا 24 مد) نزد وی جمع شد و این انواع در عراق و حجاز نیست و در همه جهان بُسری (خرمای نارس) شناخته نیست که رطب ناشده تمر گردد و بَلح (میوۀ خرما پیش از رسیدن) بُسر نا گردیده تمر شود مگر به اسوان. بحتری در مدح خمارویه بن طولون گوید: هل یلقینی الی رِباع ابی الَ َجیش ِ حظار التغویر اَوغُرره و بین اسوان و العراق زُها رعیه ما یغبّها نظره. و گروهی به اسوان نسبت دارند و منسوب بدان اسوانی است. (معجم البلدان). مؤلف قاموس الاعلام ترکی آرد: نام شهریست در انتهای جنوبی صعید مصر، و در حدود نوبه و تابع مدیریت (بخشداری) اسنا در ساحل یمین نیل در 932 هزارگزی جنوب شرقی قاهره در 24 درجه و 5 دقیقه و 23 ثانیۀ عرض شمالی و 50 درجه و 8 ثانیۀ طول شرقی در نزدیکی نخستین شلالۀ نیل و از این رو مناسب برای ایاب و ذهاب سفائن و در واقع موقعیت آخرین اسکلۀ نیل را دارد و به این علت در حکم مخزن مهمی برای مال التجاره محسوب میگردد و انواع و اقسام خرماها بحدّ وفور در این محل وجود دارد. این محصول دائماً از اطراف و اکناف واردو صادر میگردد. در سوالف زمان این شهر بجهات عدیده معروفیت داشته و از آنجمله اینکه مسلّه و ستونهای زینتی را از سنگلاخ واقع در جوار این شهر قطع و اخراج میکردند. آثار باقیۀ این گونه یادگاریهای تاریخی از همین جنس اکنون هم موجود میباشد. در آن دوران ها بلاد وقصبات را با این نوع ستونها آرایش میکردند و اکنون هم در جانب جنوبی شهر محل قطع آن گرانیتهای عظیم پیداست و یک مسلۀ ناتمام نیز از بقایای آن زمانها خودنمایی میکند. دیگر از جهات معروفیت شهر مزبور این بودکه مردم آن اعصار می پنداشتند که تمام این شهر در زیر مدار سرطان واقع شده تا آنجا که می گویند چاهی هم در این محل وجود داشته و بنا به زعم اهالی در روز اول انقلاب صیفی پرتو آفتاب از اوج خویش به ته این چاه نورافشانی میکرده و به همه جای آن میرسیده است اگرچه خطّ وقوع اسوان امروز در 37 دقیقه و 23 ثانیۀ شمالی امری محقق میباشد اما در نتیجۀ تحوّل و گردش کرۀ زمین از شمال بسوی جنوب و بالعکس این تفاوت در دوهزار سال قبل بیش از 15 دقیقه نبوده و ازین رو قضیۀ نفوذ پرتو آفتاب بعمق چاه صحت داشته. در هر حال شهر اسوان در سوالف ایام یعنی در 2600 و 2800 سال قبل از میلاد در زمان فراعنه معمور و آباد بوده و بعد، در زمان بطالسه و رومیان بر توسعه و تعمیر آن افزوده شده وبا ابنیۀ جسیمه و معابد مطنطن و محتشم آراسته گردیده و نام قدیم وی در زبان قبطی سوان بوده، بنا به قول یاقوت حموی، در بعض کتب عربیه نیز آنرا بهمین شکل (یعنی سوان بدون همزه) ذکر کرده اند. در زمان بطالسه یونانیان این شهر را سوئنی و رومیان سییِن مینامیدند. این شهر بعد از اسلام هم اهمیت بسیار یافت و جمعی کثیر از قریش و اهالی حجاز و جهات دیگر جزیره العرب برای سکونت به این شهر رفتند. در اوائل اسلام دانشمندان بسیار از این شهر برخاستند. بعدها مرض طاعون بیست هزار تن از اهالی را از بین برد. در این حال مواضع پست شهر قدیمی را ترک کرده بدامنه های واقع در اطراف نقل مکان و سوری بس دلکش در گرداگرد شهر بنا کردند چنانکه آثار آن هنوز برجایست. بعد از تأسیس ثانوی شهر اسوان مجدداً به اوج اعلای ترقی و آبادی رسید و ثروت و تجارت آن جالب انظار گشت اما باز عرصۀ تجاوز و تطاول جنگ جویان دورۀ فاطمیین گردید و بالاخره بچنگ اقوام وحشیۀ نوبه افتاد و بکلی ویران شد. در موقع فتح مصر یاوز سلطان سلیم این شهر را از نو در جهت شرقی احیا و آباد کرد و برای محافظت یک فوج پادگان و ساخلوی مرکب از بُشناقها و آرناودها در اینجا مقیم ساخت که قسمتی از اهالی حاضره از اولاد و احفاد آنان میباشند و فعلاً قریب 4000 تن سکنه دارد و رصیفی قدیمی در ساحل نیل از آثار قدیمه موجود است.
نام شهر اصفهان را بطلمیوس جغرافی نویس معروف یونان بنقل از اراتستنس (275- 195 قبل از میلاد) چنین آورده است. (فرهنگ ایران باستان تألیف پورداود ج 1 ص 225)
نام شهر اصفهان را بطلمیوس جغرافی نویس معروف یونان بنقل از اراتستنس (275- 195 قبل از میلاد) چنین آورده است. (فرهنگ ایران باستان تألیف پورداود ج 1 ص 225)
ایستادن قیام کردن برخاستن، مقاومت کردن، پایدار ماندن در خدمت ایستادن دیری خدمت ماندن در خدمت ایستاد ن دیری خدمت کردن، اقامت کردن ماندن، مصمم شدن عزم کردن قصد کردن، توقف کردن، یا استادن به کاری. مشغول شدن به آن و ورزیدن آن
ایستادن قیام کردن برخاستن، مقاومت کردن، پایدار ماندن در خدمت ایستادن دیری خدمت ماندن در خدمت ایستاد ن دیری خدمت کردن، اقامت کردن ماندن، مصمم شدن عزم کردن قصد کردن، توقف کردن، یا استادن به کاری. مشغول شدن به آن و ورزیدن آن