جدول جو
جدول جو

معنی اسنام - جستجوی لغت در جدول جو

اسنام
(شِ)
بزرگ گردانیدن. (تاج المصادر بیهقی) (زوزنی). بزرگ کوهان کردن شتر را، چنانکه علفی خوب: اسنم الکلأالبعیر. (منتهی الارب).
لغت نامه دهخدا
اسنام
(اِ)
درختی است کوهی.
لغت نامه دهخدا
اسنام
(اِ)
کوهیست بنی اسد را. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
اسنام
بالا رفتن دود، افرازه یابی
تصویری از اسنام
تصویر اسنام
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از اسلام
تصویر اسلام
(پسرانه)
دین پیروان محمد (ص)
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از اسقام
تصویر اسقام
سقم ها، مرض ها، بیماری ها، مقابل صحت ها، نادرستی ها، جمع واژۀ سقم
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از استام
تصویر استام
سیخ فلزی دراز که با آن در تون حمام یا تنور نانوایی آتش را زیر و رو می کنند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اسناد
تصویر اسناد
سندها، در علم حقوق نوشته های که وام یا طلب کسی را معین سازد یا مطلبی را ثابت کند، جمع واژۀ سند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اسناد
تصویر اسناد
نسبت دادن، منسوب کردن، منسوب کردن حدیث به کسی، در دستور زبان علوم ادبی نسبت دادن گزاره به نهاد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اسنان
تصویر اسنان
سن ها، صحنه های نمایش تئاتر، جمع واژۀ سن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اغنام
تصویر اغنام
غنم ها، غنیمت ها، جمع واژۀ غنم
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از استام
تصویر استام
ستام، دهنه، لگام، سر افسار، آنچه از ساز و برگ اسب که با طلا و نقره و جواهر زینت داده باشند، برای مثال به فرش و اسب و استام و خزینه / چه افرازی چنین ای خواجه سینه (ناصرخسرو - ۳۵۲)
فرهنگ فارسی عمید
(اِ مَ)
یک اسنام. رجوع به اسنام شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از اغنام
تصویر اغنام
جمع غنم، گوسپندان بزان جمع غنم گوسپندان گوسفندها و بزها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اصنام
تصویر اصنام
جمع صنم، بتان جمع صنم بتها بتان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اسناخ
تصویر اسناخ
جمع سنخ، بن دندان ها بیخ دندان ها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اسناد
تصویر اسناد
اوراقی که دارای ارزش مالی باشد، سند، اسناد بها دار
فرهنگ لغت هوشیار
گردن نهادن، دین پذیرفتن، فرمانبرداری، به آشتی درآمدن، پیشرس خری، نام دینی است که بنیاد گذار و آورنده آن محمد بن عبدالله ص است، آشتی گردن نهادن فرمان بردن، یله کردن فرو گذاردن باز گشتن، پذیرفتن دینی (بطور عموم)، پذیرفتن شریعت محمد بن عبدالله ص، دین محمد بن عبدالله ص. تسلیم شدن، داخل شدن در صلح وآشتی، نام یکی از مذاهب عمده که در 116 میلادی توسط حضرت محمدبنعبدالله (ص) رواج پیدا کرد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اسنامه
تصویر اسنامه
پر خوشه از گیاهان
فرهنگ لغت هوشیار
آتش کاو آهنین محش محشه سیخی که در تون حمام و تنور نانوایی بکار میرود کفچه آتشدان چمچه کمچه آتش کش بیلچه خاک انداز. زین و یراق اسب ساز و برگ اسب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اسناط
تصویر اسناط
جمع سناط و سناط، کوسگان، ریش بزیان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اسجام
تصویر اسجام
روان شدن اشک اشک ریختن شاریدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اسطام
تصویر اسطام
آتش کاو
فرهنگ لغت هوشیار
جمع سقم، بیماریها، نادرستی ها بیمار گردانیدن جمع سقم بیماریها مرضها. بیمار کردن
فرهنگ لغت هوشیار
جمع سهم، بون ها در تازی به جای اسهام گفته میشود پشک انداختن، بسیار سخنی سخن دراز کردن جمع سهم بهره ها بخشها. توضیح در عربی جمع سهم بمعنی بهره (اسهم) آمده
فرهنگ لغت هوشیار
جمع سن، دندان ها، سال ها بر آمدن دندان نیش زدن دندان، کلانسالگی پیر شدن جمع سن. سالهای زندگی، دندانها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اسناق
تصویر اسناق
سنگینی ناگواری، سرکشی در ناز و فراوانی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اسناع
تصویر اسناع
فرزند نیک آوردن، نیکو گردیدن، دراز شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استام
تصویر استام
((اُ))
زین و یراق اسب
فرهنگ فارسی معین
تصویری از استام
تصویر استام
((اِ))
سیخی که در تون حمام و تنور نانوایی به کار می رود، کفچه آتشدان، آتش کش، بیلچه، خاک انداز
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اسهام
تصویر اسهام
جمع سهم، بهره ها، بخش ها
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اسنان
تصویر اسنان
جمع سن، دندان ها، دندانه داس، تیزی مهره پشت، سال های زندگی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اسناد
تصویر اسناد
((اِ))
نسبت دادن چیزی به کسی، منسوب کردن حدیث به کسی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اسلام
تصویر اسلام
((اِ))
تسلیم شدن، فرمان بردن، دینی که محمدبن عبدالله (ص) آورد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اسقام
تصویر اسقام
((اِ))
بیمار کردن
فرهنگ فارسی معین