جدول جو
جدول جو

معنی اسفارش - جستجوی لغت در جدول جو

اسفارش
سفارش کردن
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از اسفار
تصویر اسفار
(پسرانه)
معرب اسوار از نامهای تاریخی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از استاره
تصویر استاره
ستاره، هر یک از نقطه های درخشان که شب در آسمان دیده می شود، نجم، کوکبه، نجمه، کوکب، تارا، اختر، جرم، نیّر، ستار
سه تار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اسفار
تصویر اسفار
روشن شدن صبح
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سفارش
تصویر سفارش
دستور برای انجام دادن کاری یا نگه داری چیزی، دستور، فرمان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اسگالش
تصویر اسگالش
اندیشیدن، فکر کردن، پنداشتن، رای زدن، سگالیدن، اسگالیدن، تفکیر، تأمّل
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اسفار
تصویر اسفار
کتابهای بزرگ، کتاب ها، جمع واژۀ سفر، رفتن از شهری به شهر دیگر، بقیۀ سفیدی روز پس از غروب آفتاب، جمع واژۀ سفر
فرهنگ فارسی عمید
(اَ)
جمع واژۀ سفر. مسافرت ها: او (منتصر) بر امید آن عشوه بر صوب بخارا رحلت کرد و چون بچاه حماد رسیدلشکر او بمقاسات اسفار و معانات اخطار متبرم گشته بودند و از مداومت ضرب و حرب بستوه آمده او را فروگذاشتند. (ترجمه تاریخ یمینی ص 233).
لغت نامه دهخدا
(اِ)
ریحانی است بغایت خوشبوی که آنرا آس میگویند. (برهان)
لغت نامه دهخدا
(چَ)
به روشنائی روز درآمدن.
لغت نامه دهخدا
(اَ)
نام ولایتی است. گویند در آن ولایت رودخانه ای است که بهر سال سه ماه آب درو جاری است و باقی ایام منقطع باشد. (برهان). حمداﷲ مستوفی در نزهه القلوب چ بریل لیدن سال 1331 ه. ق. ج 3 ص 295 گوید: در عجایب المخلوقات آمده که در ولایت اسفار جوی آبی است که یک سال روان باشد و هشت سال در بند بود و باز نهم سال روان شود و لایزال چنین باشد
لغت نامه دهخدا
تصویری از انبارش
تصویر انبارش
پر کردن انباردن، چیزی که جوف چیز دیگر را بدان پر کنند حشو
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اسفراج
تصویر اسفراج
یونانی تازی شده مارچوبه مارچوبه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اطفاری
تصویر اطفاری
لوس ننر شخصی که اطواردر میاورد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اسواره
تصویر اسواره
از پارسی اسوار پیشوای پارس
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اسفیوش
تصویر اسفیوش
اسفرزه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اسکالش
تصویر اسکالش
اندیشه فکر تفکر خیال
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اسگالش
تصویر اسگالش
اندیشه، تفکر، خیال
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اسحاره
تصویر اسحاره
رومی از داروها تودری
فرهنگ لغت هوشیار
یونانی تازی شده سخن پریشان، انگاره افسانه، اندار: تلخ می آید تو را گفتار من خواب می آرد تو را اندار من میتخت (مقدم جستار مهر و ناهید
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اسفاسل
تصویر اسفاسل
فرانسوی تباه اندامی از بیماریها تباهینه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استارت
تصویر استارت
راه انداختن، شروع
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استاره
تصویر استاره
چادر پشه بند پرده
فرهنگ لغت هوشیار
مسافرتها، سپیدیهای روز، کتابهای بزرگ، نامه ها، کتابهای کلان، ج سفر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انگارش
تصویر انگارش
پندار وهم گمان. یا علم انگارش علم ریاضی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سفارش
تصویر سفارش
دستور دادن، فرمایش، شفاعت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اسفار
تصویر اسفار
((اِ))
به روشنایی صبح درآمدن، روشن شدن صبح، آشکار شدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اسفار
تصویر اسفار
جمع سفر، سفرها
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اسفار
تصویر اسفار
جمع سفر، نامه ها، کتاب ها
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سفارش
تصویر سفارش
((س رِ))
دستور دادن، دستور برای انجام کار یا نگهداری از چیزی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از استانش
تصویر استانش
اثبات
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از انگارش
تصویر انگارش
تصور، ریاضی، تجسم، تخیل
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از سفارش
تصویر سفارش
سپارش
فرهنگ واژه فارسی سره
تاکید، توصیه، اندرز، نصیحت، وصیت، دستور، فرمان، فرمایش، درخواست
فرهنگ واژه مترادف متضاد
توصیه
دیکشنری اردو به فارسی