خارپشت بزرگ تیرانداز که خارهای بلند ابلق دارد و آن ها را مانند تیر می اندازد، جوجه تیغی تشی، سیخول، زکاسه، سکاسه، رکاشه، اسگر، سنگر، سگر، پهمزک، پیهن، بیهن، روباه ترکی، کاسجوک، جبروز، قنفذ
خارپشت بزرگ تیرانداز که خارهای بلند ابلق دارد و آن ها را مانند تیر می اندازد، جوجه تیغی تَشی، سیخول، زُکاسه، سُکاسه، رُکاشه، اُسگُر، سَنگُر، سُگُر، پَهمَزَک، پیهَن، بیهَن، روباه تُرکی، کاسجوک، جَبروز، قُنفُذ
سیخول را گویند، و آن جانوری است که خارهای ابلق مانند سیخها بر بدن دارد و چون کسی قصد او کند خود را چنان تکانی میدهد که آن سیخها ازبدن او جسته بر آن کس میخورد و در تن او می نشیند، وگویند هرچند او را بزنند فربه تر شود. (از برهان) (جهانگیری). اشغر. سغر. سغرمه. سکر. سکرمه. (جهانگیری). چوله. (انجمن آرا). چکاسه. (فرهنگ ضیاء). سیخول. (جهانگیری) (انجمن آرا). تشی. (انجمن آرا). وشق. رودک. خارپشت. (غیاث). ریکاسه. ابومدلج. دلدل. جوله. خارانداز. کرپی کوهی. فره کوهی. پهمزک. مرنگو. روباه ترکی. چیزو. سنگه. ارمجی کوهی. خورکای جبلی. بیهن. ضرب. در رشیدی اسفر بفاء آمده است: قال بعض حکماء الترک: ینبغی ان یکون فی قائد الجیش عشر خصال من اخلاق الحیوان: جراءه الأسد و حمله الخنزیر و روغان الثعلب و صبر الکلب علی الجراح و غاره الذئب و حراسه الکرکی وسخاء الدیک و شفقه الدجاجه علی الفراریج و حذر الغراب و سمن سغر و هی دابه تکون بخراسان تسمن علی السفر (؟) و الکد. (منیه الفضلاء ابن الطقطقی) : هست حیوانی که نامش اسغر است کو بزخم چوب زفت و لمتر است تا که چوبش میزنی به میشود او ز زخم چوب فربه میشود نفس مؤمن اسغری آمد یقین کو بزخم چوب زفت است و سمین. مولوی
سیخول را گویند، و آن جانوری است که خارهای ابلق مانند سیخها بر بدن دارد و چون کسی قصد او کند خود را چنان تکانی میدهد که آن سیخها ازبدن او جسته بر آن کس میخورد و در تن او می نشیند، وگویند هرچند او را بزنند فربه تر شود. (از برهان) (جهانگیری). اشغر. سغر. سغرمه. سکر. سکرمه. (جهانگیری). چوله. (انجمن آرا). چکاسه. (فرهنگ ضیاء). سیخول. (جهانگیری) (انجمن آرا). تشی. (انجمن آرا). وشق. رودک. خارپشت. (غیاث). ریکاسه. ابومُدلج. دُلدُل. جوله. خارانداز. کرپی کوهی. فره کوهی. پهمزک. مرنگو. روباه ترکی. چیزو. سنگه. ارمجی کوهی. خورکای جبلی. بیهَن. ضرب. در رشیدی اسفر بفاء آمده است: قال بعض حکماء الترک: ینبغی ان یکون فی قائد الجیش عشر خصال من اخلاق الحیوان: جراءه الأسد و حمله الخنزیر و روغان الثعلب و صبر الکلب علی الجراح و غاره الذئب و حراسه الکرکی وسخاء الدیک و شفقه الدجاجه علی الفراریج و حذر الغراب و سمن سغر و هی دابه تکون بخراسان تسمن علی السفر (؟) و الکد. (منیه الفضلاء ابن الطقطقی) : هست حیوانی که نامش اسغر است کو بزخم چوب زفت و لمتر است تا که چوبش میزنی به میشود او ز زخم چوب فربه میشود نفس مؤمن اسغری آمد یقین کو بزخم چوب زفت است و سمین. مولوی
قاطر، حیوانی بزرگ تر از خر و کوچک تر از اسب که از جفت شدن خر نر با مادیان به وجود می آید و برای سواری و بارکشی مخصوصاً در راه های سخت و کوهستانی به کار می رود، ستر، چمنا، بغل
قاطِر، حیوانی بزرگ تر از خر و کوچک تر از اسب که از جفت شدن خر نر با مادیان به وجود می آید و برای سواری و بارکشی مخصوصاً در راه های سخت و کوهستانی به کار می رود، سَتَر، چِمنا، بَغل
سپر، آنچه از فلز به شکل میله، نوار یا تخته درست می کنند و برای مقاومت یا محافظت در جلو چیز دیگر قرار می دهند مثلاً سپر ماشین آلتی صفحه ای از جنس چرم یا فلز که در جنگ ها برای جلوگیری از ضربه خوردن به سر و سینه استفاده می شود، مجنّ، ترس
سِپَر، آنچه از فلز به شکل میله، نوار یا تخته درست می کنند و برای مقاومت یا محافظت در جلو چیز دیگر قرار می دهند مثلاً سپر ماشین آلتی صفحه ای از جنس چرم یا فلز که در جنگ ها برای جلوگیری از ضربه خوردن به سر و سینه استفاده می شود، مِجَنّ، تُرس
خارپشت بزرگ تیرانداز که خارهای بلند ابلق دارد و آن ها را مانند تیر می اندازد، جوجه تیغی تشی، سیخول، زکاسه، سکاسه، رکاشه، اسغر، سنگر، سگر، پهمزک، پیهن، بیهن، روباه ترکی، کاسجوک، جبروز، قنفذ
خارپشت بزرگ تیرانداز که خارهای بلند ابلق دارد و آن ها را مانند تیر می اندازد، جوجه تیغی تَشی، سیخول، زُکاسه، سُکاسه، رُکاشه، اُسغُر، سَنگُر، سُگُر، پَهمَزَک، پیهَن، بیهَن، روباه تُرکی، کاسجوک، جَبروز، قُنفُذ
تخمک هاگ خرد دانه در بارآوری گیاهان بی گل سپر تر مجن، دیوار میان دو مجردی از بیرون سو بدنه دیوار درسته از آجر و غیر آن که زیر طره باشد بر قسمت بیرونی ساختمان
تخمک هاگ خرد دانه در بارآوری گیاهان بی گل سپر تر مجن، دیوار میان دو مجردی از بیرون سو بدنه دیوار درسته از آجر و غیر آن که زیر طره باشد بر قسمت بیرونی ساختمان