اشغر اشغر رجوع به اُشغار و شعوری ج 1 ص 146 شود. خارپشت بزرگ تیرانداز. (برهان) (هفت قلزم) (آنندراج). اُسْغُر. (جهانگیری). قنفذ. سیخول. و رجوع به اشغار و اسغر و شعوری ج 1 ص 106 شود لغت نامه دهخدا
اشغر اشغر اسب سرخ فش و اشقر. (ناظم الاطباء). بمعنی اشقر که غالباً در اسب و بندرت در انسان استعمال شود. (فرهنگ شعوری) لغت نامه دهخدا