جدول جو
جدول جو

معنی استوریس - جستجوی لغت در جدول جو

استوریس
(اُ)
حصنی از اعمال وادی الحجاره در اندلس و آنرا محمد بن عبدالرحمن بن الحکم بن هشام الاموی صاحب اندلس احداث کرد و در نحرالعدو بعمارت آن پرداخت. (معجم البلدان). مؤلف قاموس الاعلام ترکی گوید: این کلمه بلفظ آستوریا که نام خطه ایست در شمال اسپانیا شباهت دارد و نزد عرب خود این کلمه به اشتوریش معروف به وده، شاید اصلاً بنام قلعۀ اشتوریش خوانده میشده است. و رجوع به استوریاس شود
حصنی از ناحیۀوادی الحجاره به اندلس. (معجم البلدان).
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از استاسیس
تصویر استاسیس
(پسرانه)
از مخالفین سلطه عرب در ایران در زمان خلیفه عباسی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از استودیو
تصویر استودیو
استودیو (Studio) به محلی اشاره دارد که برای تولید و ضبط انواع محتواهای هنری و رسانه ای مانند فیلم، موسیقی، برنامه های تلویزیونی، پادکست ها و غیره استفاده می شود. استودیوها بسته به نوع تولیدات و نیازهای خاص، می توانند به شکل های مختلفی طراحی و تجهیز شوند. در زیر به برخی از انواع استودیو و کاربردهای آنها اشاره می کنم:
1. استودیو فیلم و تلویزیون
- استودیو فیلمبرداری : فضایی بزرگ با تجهیزات نورپردازی، دوربین ها، پرده های سبز (Green Screens) و سایر تجهیزات لازم برای فیلمبرداری صحنه های مختلف فیلم و سریال.
- استودیو تلویزیون : برای تولید برنامه های تلویزیونی مانند اخبار، تاک شوها و برنامه های سرگرمی. این استودیوها معمولاً دارای تجهیزات پخش زنده و کنترل اتاق ها هستند.
2. استودیو موسیقی
- اتاق ضبط : فضایی عایق صوتی با تجهیزات ضبط صدا، میکروفون ها، آمپلی فایرها و سازهای موسیقی که برای ضبط صداهای موسیقی و آواز استفاده می شود.
- اتاق کنترل : فضایی جداگانه که مهندسان صدا و تهیه کنندگان از آن برای کنترل کیفیت ضبط و میکس موسیقی استفاده می کنند.
3. استودیو پادکست
- اتاق ضبط صدا : معمولاً کوچک و عایق صوتی برای ضبط پادکست ها. این استودیوها معمولاً دارای میکروفون های حرفه ای، هدفون ها و تجهیزات ضبط صدا هستند.
- تجهیزات نرم افزاری : شامل نرم افزارهای تدوین و میکس صدا که برای تولید نهایی پادکست ها استفاده می شوند.
4. استودیو عکاسی
- فضای عکاسی : مکانی با تجهیزات نورپردازی، پس زمینه های مختلف و دوربین های حرفه ای برای گرفتن عکس های پرتره، تبلیغاتی و هنری.
- اتاق تاریک : برای ظهور و چاپ عکس های سنتی استفاده می شود.
5. استودیو هنری
- کارگاه های هنری : فضایی که هنرمندان از آن برای خلق آثار هنری مانند نقاشی، مجسمه سازی و سایر هنرهای تجسمی استفاده می کنند.
- گالری ها : بعضی استودیوهای هنری شامل گالری هایی برای نمایش و فروش آثار هنری هستند.
استودیوها به عنوان مکان هایی تخصصی برای تولیدات هنری و رسانه ای، نقش بسیار مهمی در فرآیند خلق و تولید محتوای با کیفیت ایفا می کنند. تجهیزات و امکانات موجود در هر نوع استودیو بستگی به نیازهای خاص و نوع تولیداتی دارد که در آنجا انجام می شود.
فرهنگ اصطلاحات سینمایی
تصویری از استودیو
تصویر استودیو
مکانی مجهز به وسایل برای ساخت، تنظیم یا پخش برنامه های رادیویی، تلویزیونی، عکاسی و مانند آن، نرم افزاری که برای کارهای گرافیکی به کار می رود، سوئیت
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از استورژن
تصویر استورژن
ماهی خاویار، در علم زیست شناسی هر یک از ماهی های خوراکی غضروفی، شامل اوزن برون، تاس ماهی و فیل ماهی که تخم آن ها به صورت خاویار مصرف می شود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اسپ ریس
تصویر اسپ ریس
میدان اسب دوانی، چوگان بازی یا رژه و تاخت و تاز با اسب
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از استواری
تصویر استواری
محکمی، استحکام، محکم کاری، در امور نظامی درجۀ استوار داشتن. استوار، استقامت، ثبات، پایداری، اطمینان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اسکاریس
تصویر اسکاریس
نوعی کرم حلقوی شکل با زندگی انگلی که در رودۀ انسان و حیوان زندگی می کند، آسکاریس، کرم معده، کرم روده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دست ریس
تصویر دست ریس
ریسمان یا نخی که با دست ریسیده شده باشد
فرهنگ فارسی عمید
(اَ)
ولایتی در شمال غربی اسپانیا از سمت مشرق بقسطیلۀ قدیم و از جنوب بمملکت لاون و از مغرب بجیلیقیه و از شمال ببحر بسکی محدود است و مشتمل بر 13 دائرۀ قضائیه و 53 شهرو 5116 قریه و مساحت وی 4088 میل مربع است. و کرسی آن اویادو میباشد و این ناحیه دارای کوهها و وادیهای بسیار است. زمینی درشت و سنگستان دارد اما زیباست وساحل آن مرتفع و پرصخره است و انهار وی اندک است و بزرگترین آنها نهر نالون است. و بدانجا زغال چوب بسیار است و معادن آن مس و ارزیز و آهن و زرنیخ و رخام و انتیمون و زغال سنگ و غیره است و بیشتر آنها در جهت شمالی است و نیز کهربا و عنبر و مرجان دارد و از محصولات آن گندم و ارزن و گوجه فرنگی و گردکان و شاه بلوطو انجیر و زیتون و توت و سیب و انواع لیمو و غیره است. مردم آن توجه بسیار بتربیت مواشی دارند و نوعی اسب در آنجاست که در قوت و چابکی و تحمل تعب مشهور است و هوای آن در اکثر ایام سال سرد و لطیف است و لباس اهالی آن ساده و بطرز اسپانیایی قدیم باشد و نزد اقوام دیگر ازین طرز اثری نیست و ایشان افتخار میکنند که نژادشان از خون یهودی و عربی پاک است و ادعا میکنند که در رتبه ارفع از اسپانیاییهای دیگر باشند. صنعت ایشان کم و تجارتشان منحصر ببعضی پارچه های پنبه است. (ضمیمۀ معجم البلدان). و رجوع به استوریس شود
لغت نامه دهخدا
باب استریس، ربض زرنج را سیزده در است از آنجمله باب مینا (میتا؟)... پس باب استریس. (مسالک الممالک اصطخری چ لیدن صص 239- 241). و شاید مصحف ’اسپریس’ باشد بمعنی میدان اسب دوانی. (تاریخ سیستان ص 159 ح) ، باران خواستن. (غیاث). باران بدعا خواستن. آب و نزول باران خواستن. (منتهی الارب). باران خواستن امت هر گاه که باریدن وی بتأخیر افتد. (تعریفات جرجانی) ، سقاء جستن، گرد آمدن آب زرد در شکم: استسقی بطنه. (منتهی الارب) ، علت استسقاء گرفتن. (تاج المصادر بیهقی) (مجمل اللغه). علتی است که در بیمار ورم و آماس آورد. حبن ذیابیطس. نام مرضی که بیمار آب بسیارخواهد. خشکامار (خشک آماز). نام مرضی که در آن شکم روز به روز بزرگتر میشود. (غیاث). این علت را در هند جلندر گویند. (آنندراج). بیماری است مادی و آنرا سه نوع است: طبلی و زقی و لحمی. (منتهی الارب). آماس کردن شکم و غیر آن از اعضاء. و آن بر سه گونه باشد: استسقای زقی، استسقای طبلی، استسقای لحمی. و استسقاء ازآن رو نامند که بیمار همیشه احساس تشنگی کند. رجوع به زقی، طبلی، لحمی شود. مؤلف کشاف اصطلاحات الفنون آرد: استسقاء، فی اللغه طلب السّقی. و اعطاء ما یشربه. و الاسم السقیاء بالضم. و شرعاً طلب انزال المطر من الله تعالی علی وجه مخصوص عند شدّه الحاجه بان یحبس المطر عنهم و لم تکن لهم اودیه و انهار و آبار یشربون منها و یسقون مواشیهم و زروعهم. کذا فی جامعالرموز. و عندالاطباء هو مرض ذوماده بارده غریبه تدخل فی خلل الاعضاء. فتربو بها الاعضاء. امّا الظّاهره من الاعضاء کلها کما فی اللحمی. و امّا المواضع الخالیه من النّواحی الّتی فیها تدبیر الغذاء و الاخلاط کفضاء البطن التی فیها المعده و الکبد و الامعاء و امّا فضاء مابین الثرب و الصفاق و اقسامه ثلاثه: اللحمی ّ و الزقی ّ و الطبلی المسمّی بالاستسقاء الیابس (خشک آماز) ایضاً. لان ّ الماده الموجبه لها اما ذات قوام او لا. الثانی. الطبلی و الاوّل اما ان یکون شامله لجمیع البدن و هو اللحمی. و الاّ فهو الزقی و بالجمله فالزقی استسقاءتنصب فیه المائیه الی فضاء الجوف سمی به تشبیهاً لبطن صاحبه بالزق المملو ماء و لهذا یحس صاحبه خفخفه الماء عند الحرکه و اللحمی استسقاء یغشو فیه الماء مع الدّم الی جمله الأعضاء فیحتبس فی خلل اللحم فیربو. سمّی به لازدیاد لحم صاحبه من حیث الظّاهر بخلاف السمن فانه ازدیاد حقیقه و هذا تربل یشبه الازدیاد الحقیقی. و الطبلی ما یغشو فیه العاده الریحیه فی فضاء الجوف مجفّفه فیها. و لاتخلو تلک المواضع مع الرّیاح عن قلیل رطوبه ایضاً. و ایضاً الاستسقاء ینقسم الی مفردو مرکب. لان تحققه اما ان یکون من نوعین فصاعداً او لا. الثانی المفرد و الاوّل المرکب امّا من اللحمی و الزقی او من اللحمی و الطبلی او الزقی و الطبلی او من الثلاثه. هکذا یستفاد من بحرالجواهر و حدودالامراض - انتهی:
حیات را چه گوارنده تر ز آب ولیک
کسی که بیشترش خورد بکشد استسقاش.
سنائی.
بحرص ار شربتی خوردم مگیر از من که بد کردم
بیابان بود و تابستان و آب سرد و استسقا.
سنائی.
چون برد آب شور، استسقاء.
سنائی.
ز یاد صولت او خاک خواهد استغفار
ز تف هیبت او آب گیرد استسقاء.
انوری.
چو کاسه بازگشاده دهان به جوع الکلب
چو کوزه پیش نهاده شکم ز استسقاء.
خاقانی.
که آشامد کدوئی آب ازو سرد
کز استسقا نگردد چون کدو زرد.
نظامی.
سده و دیدان و استسقاء و سل
کسر و ذات الصدر و لدغ و درد دل.
مولوی.
، تشنگی. (غیاث).
- صلوه استسقاء، نماز باران خواستن.
انواع استسقاء این است:
- استسقاءالدماغ، ام الصبیان.
- استسقاءالعین، استسقاء چشم.
- استسقاء بطن.
- استسقاء بیضه.
- استسقاء تخم دان.
- استسقاء جلدی.
- استسقاء جلدی عام، استسقاء لحمی عام.
- استسقاء چشم. رجوع به استسقاءالعین شود.
- استسقاء خشکاماز.
- استسقاء خصیه، آب در خصیه. ادره. قیل الماء. باد خصیه. آماس مائی در ضفن.
- استسقاءدماغ. رجوع به ترکیب استسقاءالدماغ شود.
- استسقاء دماغی.
- استسقاء دماغی مولودی، ام الصّبیان.
- استسقاء رحم.
- استسقاء ریه.
- استسقاء زقی، و آن استسقائی باشد که شکم بیمار به خیکی پر از آب ماند و آواز آب از آن آید گاه جنبش ویا انتقال از سوئی به سوئی و بیمار را تشنگی بسیار باشد.
- استسقاء شفاف.
- استسقاء صدری.
- استسقاء طبلی، استسقاء یابس. و آن استسقائی است که شکم بیمار چون طبلی پر از باد باشد.
- استسقاء غشاء خارجی قلب.
- استسقاء کلیه.
- استسقاء لحمی، وآن استسقائی باشد که شامل همه تن باشد یعنی جملۀ بدن بیمار بیاماسد.
- استسقاء لحمی جفن.
- استسقاء لحمی عام. رجوع به استسقاء جلدی عام شود.
- استسقاء مجرای فقرات.
- استسقاء محبن، استسقاء یابس. رجوع به استسقاء طبلی شود.
- استسقاء مفصل.
- استسقاء مفصلی.
- استسقاء مقله. رجوع به استسقاء چشم و استسقاءالعین شود.
- استسقاء نخاع.
- استسقاء نخاع از فرط مباشرت.
- استسقائی.
- استسقاء یابس. رجوع به استسقاء طبلی شود
لغت نامه دهخدا
نام طبیبی یونانی. (ابن الندیم از یحیی النحوی). یکی از اطباء دورۀ فترت بین غورس و مینس. (عیون الانباء ج 1 ص 22)
لغت نامه دهخدا
تصویری از اسکاریس
تصویر اسکاریس
فرانسوی کرم روده
فرهنگ لغت هوشیار
گرمسیری منسوب به استوا آن چیز یا آن کس که وابسته بمنطقه های گرمسیر دورادور خط استوا باشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استودیو
تصویر استودیو
اطاق عکاسان
فرهنگ لغت هوشیار
راهی که اسب به یک روز تواند پیمود، عرصه ای که اسب در آن تاخت کند میدان اسب دوانی اسب رس اسب رز اسپ ریس، میدان چوگان بازی و نمایش و رژه، میدان جنگ
فرهنگ لغت هوشیار
راهی که اسب به یک روز تواند پیمود، عرصه ای که اسب در آن تاخت کند میدان اسب دوانی اسب رس اسب رز اسپ ریس، میدان چوگان بازی و نمایش و رژه، میدان جنگ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استارین
تصویر استارین
سپندر در ساختن سپندار شمع به کارمی رود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استواری
تصویر استواری
محکمی، قرصی، متانت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اسب ریس
تصویر اسب ریس
مسافتی که اسب در یک روز می تواند بپیماید، میدان اسب دوانی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از استودیو
تصویر استودیو
((اِ تُ))
کارگاه، اطاق کار، محل از پیش آماده شده برای ضبط و ثبت صدا و تصویر، کارگاه فیلمبرداری و ضبط صدا، کارگاه عکاسی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از استواری
تصویر استواری
محکمی، سختی، ثبات، پایداری، امن یت، اطمینان
فرهنگ فارسی معین
تصویری از استوایی
تصویر استوایی
Stoic, Tropical
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از استوایی
تصویر استوایی
stoïque, tropical
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از استوایی
تصویر استوایی
стоический , тропический
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از استوایی
تصویر استوایی
stoisch, tropisch
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از استوایی
تصویر استوایی
стоїчний , тропічний
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از استوایی
تصویر استوایی
stoicki, tropikalny
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از استوایی
تصویر استوایی
坚忍的 , 热带的
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از استوایی
تصویر استوایی
estoico, tropical
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از استوایی
تصویر استوایی
stoico, tropicale
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از استوایی
تصویر استوایی
estoico, tropical
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از استوایی
تصویر استوایی
stoïcijns, tropisch
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از استوایی
تصویر استوایی
สโตอิค , เขตเขตร้อน
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از استوایی
تصویر استوایی
stoik, tropis
دیکشنری فارسی به اندونزیایی