سروش، پیام آور، در آیین زردشتی یکی از ایزد آنکه مظهر اطاعت و فرمان برداری از اوامر اهورامزدا است و به بندگان راه فرمان برداری می آموزد، ، در موسیقی گوشه ای در دستگاه ماهور، فرشته ، جبرئیل، در اسلام و دیگر ادیان سامی یکی از فرشتگان مقرب الهی که که وحی را بر پیغمبران نازل می کرد، روح الامین، روح القدس، روح اعظم، امین وحی، حامل وحی، ناموس اکبر ، موکل بر روز هفدهم از هر ماه خورشیدی (سروش روز) است
سروش، پیام آور، در آیین زردشتی یکی از ایزد آنکه مظهر اطاعت و فرمان برداری از اوامر اهورامزدا است و به بندگان راه فرمان برداری می آموزد، ، در موسیقی گوشه ای در دستگاه ماهور، فرشته ، جِبرَئیل، در اسلام و دیگر ادیان سامی یکی از فرشتگان مقرب الهی که که وحی را بر پیغمبران نازل می کرد، روحُ الاَمین، روحُ القُدُس، روحِ اَعظَم، امینِ وَحی، حامِلِ وَحی، ناموسِ اَکبر ، موکل بر روز هفدهم از هر ماه خورشیدی (سروش روز) است
آهنی را گویند که زمین را بدان شیار کنند. (جهانگیری) (برهان). آهن جفت. (فرهنگ ضیا). آهنجفت. سپار. (جهانگیری). گاوآهن، تنک شدن. (تاج المصادر بیهقی) (زوزنی). تنک گردیدن. (منتهی الارب) ، فرورفتن، چنانکه آب در زمین: استرق الماء، فرورفت آب بر زمین مگر اندک. (منتهی الارب)
آهنی را گویند که زمین را بدان شیار کنند. (جهانگیری) (برهان). آهن جفت. (فرهنگ ضیا). آهنجفت. سپار. (جهانگیری). گاوآهن، تُنُک شدن. (تاج المصادر بیهقی) (زوزنی). تُنُک گردیدن. (منتهی الارب) ، فرورفتن، چنانکه آب در زمین: استرق الماء، فرورفت آب بر زمین مگر اندک. (منتهی الارب)
نام قصبه ایست در ناحیت گلوستر انگلستان در 14هزارگزی جنوب شهر گلوستر بر کنار نهر استرود، عده سکنه 53000 تن و کارخانه های منسوجات پشمی و رنگرزی و ترعۀ قابل سیر سفاین. و تجارت آن رونق دارد، مقصر شمردن. (منتهی الارب) (تاج المصادر بیهقی)
نام قصبه ایست در ناحیت گلوستر انگلستان در 14هزارگزی جنوب شهر گلوستر بر کنار نهر استرود، عده سکنه 53000 تن و کارخانه های منسوجات پشمی و رنگرزی و ترعۀ قابل سیر سفاین. و تجارت آن رونق دارد، مقصر شمردن. (منتهی الارب) (تاج المصادر بیهقی)
دهی جزء دهستان بزینه رود بخش قیدار شهرستان زنجان، 53000 گزی جنوب قیدار. کوهستان سردسیر. دارای 447 تن سکنه شیعه. آب آن از بزینه رود، محصول آنجا غلات، بنشن، دارای قلمستان. راه آن مالرو است. (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 2 ص 12)
دهی جزء دهستان بزینه رود بخش قیدار شهرستان زنجان، 53000 گزی جنوب قیدار. کوهستان سردسیر. دارای 447 تن سکنه شیعه. آب آن از بزینه رود، محصول آنجا غلات، بنشن، دارای قلمستان. راه آن مالرو است. (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 2 ص 12)
نازا. زنی را گویند که هرگزنزاید و او را بعربی عقیمه خوانند و معنی ترکیبی آن استرمانند است، چه ون بمعنی مانند هم آمده است. (برهان قاطع). نازاینده چون استر زیرا که ون بمعنی مانند است و صحیح آنست که برای نسبت است. (رشیدی). عقیم باشد یعنی نازاینده. (اوبهی). عقیم یعنی زن نازای. (غیاث). عاقر: گشته از زادن مخالف تو مادر روزگار استرون. خسروی. نکاحی میکند با دل بهر دم صورت عنین نزاید گرچه جمع آیند صد عنین و استرون. مولوی. سهل نماید بر استرونان محنت زائیدن آبستنان. امیرخسرو. مخفف آن سترون است: حبلی آیند دختران سترون. فرخی. کنون شویش بمرد و گشت فرتوت از آن فرزند زادن شد سترون. منوچهری. دلم آبستن خرسندی آمد اگر شد مادر روزی سترون. خاقانی. نفس نباتی ار بعزب خانه باز شد عیبش مکن که مادر گیتی سترونست. انوری
نازا. زنی را گویند که هرگزنزاید و او را بعربی عقیمه خوانند و معنی ترکیبی آن استرمانند است، چه ون بمعنی مانند هم آمده است. (برهان قاطع). نازاینده چون استر زیرا که ون بمعنی مانند است و صحیح آنست که برای نسبت است. (رشیدی). عقیم باشد یعنی نازاینده. (اوبهی). عقیم یعنی زن نازای. (غیاث). عاقر: گشته از زادن مخالف تو مادر روزگار استرون. خسروی. نکاحی میکند با دل بهر دم صورت عنین نزاید گرچه جمع آیند صد عنین و استرون. مولوی. سهل نماید بر استرونان محنت زائیدن آبستنان. امیرخسرو. مخفف آن سترون است: حبلی آیند دختران سترون. فرخی. کنون شویش بمرد و گشت فرتوت از آن فرزند زادن شد سترون. منوچهری. دلم آبستن خرسندی آمد اگر شد مادر روزی سترون. خاقانی. نفس نباتی ار بعزب خانه باز شد عیبش مکن که مادر گیتی سترونست. انوری
ویلهلم. یکی از اخترشناسان و حکمای ریاضی روسیه، مولد 1793 در آلتونه و وفات 1864 میلادی وی رئیس هیأتی از دانشمندان بود که تنظیم نقشۀ مکمّل روسیه را بعهده داشتند. او چند رصدخانه در این کشور تأسیس و تحقیقات بسیار در هیأت و جغرافیا منتشر کرده است، نیکبخت شمردن. (منتهی الارب) (زوزنی). سعید شمردن، مبارک و میمون دانستن کسی را. (منتهی الارب) ، یاری خواستن. (زوزنی) (غیاث) (منتهی الارب). - استسعاد کردن به، تیمن کردن به
ویلهلم. یکی از اخترشناسان و حکمای ریاضی روسیه، مولد 1793 در آلتونه و وفات 1864 میلادی وی رئیس هیأتی از دانشمندان بود که تنظیم نقشۀ مکمّل روسیه را بعهده داشتند. او چند رصدخانه در این کشور تأسیس و تحقیقات بسیار در هیأت و جغرافیا منتشر کرده است، نیکبخت شمردن. (منتهی الارب) (زوزنی). سعید شمردن، مبارک و میمون دانستن کسی را. (منتهی الارب) ، یاری خواستن. (زوزنی) (غیاث) (منتهی الارب). - استسعاد کردن به، تیمن کردن به
کسی که راه و روش راست و درست دارد. راست روشن. که بر روشی مستقیم است. مقابل کج روش، آنکه بطور مستقیم و راست حرکت کند، جواد ذومصدق، اسب راست تک و راست روش. (منتهی الارب)
کسی که راه و روش راست و درست دارد. راست روشن. که بر روشی مستقیم است. مقابل کج روش، آنکه بطور مستقیم و راست حرکت کند، جواد ذومصدق، اسب راست تک و راست روش. (منتهی الارب)
دهی از دهستان شهاباد بخش حومه شهرستان بیرجند واقع در 18000 گزی جنوب خاوری بیرجند. کوهستانی. معتدل. سکنه 534 تن. آب از قنات. محصولات غلات، میوه، پیلۀ ابریشم، بادام. شغل اهالی زراعت، مالداری، کرباس بافی. راه مالرو است. کلدنه گلیان و چشمۀ عباس کاظم جزء همین ده است. (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9) ، روشن. درخشان. تابان. رجوع به اسپید و سفید شود، جزء مقدم بعض امکنه مانند اسفیدجوی و اسفیدچشمه و اسفیددز و اسفیددشت و اسفیدبان و اسفیدجان و اسفیدرودبار. و در ’دراسفید’ جزء مؤخر است
دهی از دهستان شهاباد بخش حومه شهرستان بیرجند واقع در 18000 گزی جنوب خاوری بیرجند. کوهستانی. معتدل. سکنه 534 تن. آب از قنات. محصولات غلات، میوه، پیلۀ ابریشم، بادام. شغل اهالی زراعت، مالداری، کرباس بافی. راه مالرو است. کلدنه گلیان و چشمۀ عباس کاظم جزء همین ده است. (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9) ، روشن. درخشان. تابان. رجوع به اسپید و سفید شود، جزء مقدم بعض امکنه مانند اسفیدجوی و اسفیدچشمه و اسفیددز و اسفیددشت و اسفیدبان و اسفیدجان و اسفیدرودبار. و در ’دراسفید’ جزء مؤخر است
قصبۀ مرکز قضائیست در سنجاق کوریچه از ولایت مناستر آرناؤدستان، در ساحل جنوبی دریاچۀ اوخری، در 25 هزارگزی شمالی کوریجه، در محلی بسیار دلکش و نزه، دارای یک مسجد جامع، یک تکیه، و یک مکتب در قرب یکساعته راه در شمال غربی همین قصبه، قصبۀ دیگر موسوم به بوغرادچ است.
قصبۀ مرکز قضائیست در سنجاق کوریچه از ولایت مناستر آرناؤدستان، در ساحل جنوبی دریاچۀ اوخری، در 25 هزارگزی شمالی کوریجه، در محلی بسیار دلکش و نزه، دارای یک مسجد جامع، یک تکیه، و یک مکتب در قرب یکساعته راه در شمال غربی همین قصبه، قصبۀ دیگر موسوم به بوغرادچ است.