جدول جو
جدول جو

معنی استمان - جستجوی لغت در جدول جو

استمان
زنهار خواهی، پناه خواهی
تصویری از استمان
تصویر استمان
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

بزرگ ترین واحد تقسیمات کشور ایران که شامل چند شهرستان است و به وسیلۀ یک استاندار اداره می شود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از استماع
تصویر استماع
گوش دادن، شنیدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از استنان
تصویر استنان
راه خواهی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از استوان
تصویر استوان
استوار، برای مثال پذیرفتیم و در دین استوانیم / به جز پیغمبر پا کش ندانیم (زراتشت بهرام - مجمع الفرس - استوان)
فرهنگ فارسی عمید
ظرف کوچک استوانه ای و شیشه ای یا بلوری برای خوردن چای و مایعات دیگر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از استیمان
تصویر استیمان
به امانت گرفتن مال، امان خواستن، زینهار خواستن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از استمنا
تصویر استمنا
خارج کردن منی از آلت تناسلی خود بدون مقاربت، جلق. این عمل در شرع اسلام حرام است
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ایتمان
تصویر ایتمان
استوار داشتن امین کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اجتمال
تصویر اجتمال
پیه گذاری، پیه مالی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اجتنان
تصویر اجتنان
پوشیده شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استکان
تصویر استکان
ظرفی که در آن چای میاشامند، پیاله
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اجتماع
تصویر اجتماع
گرد آمدن، تجمع
فرهنگ لغت هوشیار
به زنهار گرفتن، استوانی (اعتماد کردن)، پیش پرداخت استوار داشتن امین کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استماء
تصویر استماء
به کنیزی گرفتن
فرهنگ لغت هوشیار
در زنهارآمدن، زنهار خواستن، استوانیدن (استوانی اعتماد) زینهار خواستن زنهار خواستن امان طلبیدن بزنهار کسی در آمدن، در امان آمدن خواستن، پناه بردن به، حالت کسی که مال غیر بطور مشروع نزد او باشد
فرهنگ لغت هوشیار
زینهار خواستن زنهار خواستن امان طلبیدن بزنهار کسی در آمدن، در امان آمدن خواستن، پناه بردن به، حالت کسی که مال غیر بطور مشروع نزد او باشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استنان
تصویر استنان
برجستن اسپ توسنی کردن، نمایانی و ناپدیدی کتیر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استمام
تصویر استمام
پیشوا گرفتن، به مادری برگزیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اکتمان
تصویر اکتمان
پوشیده گرایی پنهان شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استمار
تصویر استمار
رایخواهی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استماع
تصویر استماع
گوش داشتن، شنیدن آواز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استوان
تصویر استوان
استوار محکم متین، معتمد امین، مضبوط
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ایتمان
تصویر ایتمان
((اِ تِ))
استوار داشتن، امین کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از استیمان
تصویر استیمان
((اِ))
امان خواستن، در امان کسی درآمدن
فرهنگ فارسی معین
((اِ تِ))
ظرف کوچک استوانه ای شکل از جنس شیشه یا بلور که معمولاً جهت نوشیدن چای به کار می رود
فرهنگ فارسی معین
تصویری از استماع
تصویر استماع
((اِ تِ))
شنیدن، گوش دادن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از استان
تصویر استان
((اِ))
به پشت خوابیده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از استان
تصویر استان
((اَ))
جای خواب، آرامگاه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از استان
تصویر استان
((اُ))
بخشی از کشور که شامل چندین شهرستان می شود
فرهنگ فارسی معین
تصویری از استوان
تصویر استوان
((اُ تُ))
استوار، پایدار، قابل اعتماد، امین، مضبوط
فرهنگ فارسی معین
تصویری از استان
تصویر استان
ایالت
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از استانش
تصویر استانش
اثبات
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از اکتمان
تصویر اکتمان
پنهان شدن، پوشیده گرایی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از استماع
تصویر استماع
گوش دادن
فرهنگ واژه فارسی سره