- استلات
- پاک کردن کاسه به انگشت ته چیزی را بالا آوردن آب کاسه را بانگشت پاک کردن
معنی استلات - جستجوی لغت در جدول جو
- استلات ((اِ تِ))
- غذای اطراف کاسه را با انگشت پاک کردن و خوردن، کنایه از خوردن تا ته ظرف
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
نرم شمردن نرم یافتن، نرم گردانیدن، نرم شدن
گردن نهادن، رامش خواستن زره خواستن، از ناکسان زن خواستن بساویدن بر ماسیدن (لمس کردن از راه دست کشیدن)، در بر گرفتن، آشتی کردن لمس کردن بسودن دست کشیدن بچیزی. یا استلام حجر. بسودن سنگ (بلب یا دست) سنگ را لمس کردن، بوسه دادن، در بر گرفتن، صلح کردن
تیغ کشیدن
ربودن به بر یک زدن
نرم کردن، کوبیدن چیزی، رام کردن
دست مالیدن و بوسه زدن به چیزی به قصد تبرک
استلام حجر: در فقه دست مالیدن به حجرالاسود در ضمن مناسک حج
استلام حجر: در فقه دست مالیدن به حجرالاسود در ضمن مناسک حج
ربودن، دزدیدن
فر بهیدن گوسپندان اندوه به در کردن، شادانیدن
نمکی که از اسیداستیک حاصل می شود
((اَ س ِ))
فرهنگ فارسی معین
نمک مشتق از اسید استیک مانند استات سرب، استات مس، استات آهن و غیره، نمکی که از اسید استیک حاصل شود
ترشدن، بهبودی، نیک انجامی تر شدن، از بیماری به شدن، نیکو شدن حال پس از بدی و سختی، آب بزیر پوست کسی دویدن پس از نزاری. تر شدن
درخشیدن، درفشیدن
به گلو فروبردن اباریدن فرو بردن به حلق و گلو بلع بگلو فرو بردن بلعیدن فرو دادن تو دادن قورت دادن، بلعیدن
پگاهیدن دمیدن بامداد صبح برآمدن، بامداد شدن
کشیدن چیزی را از جایی به جایی بردن کشیدن کشیدن از جایی بجای دیگر چیزی از جایی بجایی بردن
فریب دادن، راز شنیدن درهم برهمی به هم ریختگی
خوی گیری، دروغبافی
یوتاری پادیاری، نا سازگاری، ستیزه، جانشینی، شکم روش عدم موافقت، ناسازگاری، با یکدیگر خلاف کردن، نزاع، مشاجره
گرفتن مال کسی، طلاق زن بدون مهریه
آمچ آمیزش درآمیختگی خلیس، شوریدگی، همگمی آمیخته شدن، درهم شدن
کیسه بری زود دوزی تر دستی پنهان ربایی، ستوده گویی دزدی کردن
جهش اندام، پریدن پلک، بیرون کشیدن، تنش اندام جستن اندام
زبانبازی زبانفریبی
جمع اختف
جمع اختط
جمع اختس
جمع اختج. اختجها و حرکات و انقباضات ناگهانی اعضا
جمع احتیال
جمع احتمال یا حساب احتمات بر روی امکان وقوع پیشامدی یا صورت گرفتن کاری حساب کردن و احتمالهای کار را بحساب آوردن
گوشاسب در خواب جماع کردن
فرود آمدن
موی ستردن