جدول جو
جدول جو

معنی استلاب - جستجوی لغت در جدول جو

استلاب
ربودن به بر یک زدن
تصویری از استلاب
تصویر استلاب
فرهنگ لغت هوشیار
استلاب
ربودن، دزدیدن
تصویری از استلاب
تصویر استلاب
فرهنگ فارسی عمید

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

کشیدن چیزی را از جایی به جایی بردن کشیدن کشیدن از جایی بجای دیگر چیزی از جایی بجایی بردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اختلاب
تصویر اختلاب
زبانبازی زبانفریبی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از احتلاب
تصویر احتلاب
شیردوشی شیر دوشیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استغلاب
تصویر استغلاب
بالیدن نهال
فرهنگ لغت هوشیار
گردن نهادن، رامش خواستن زره خواستن، از ناکسان زن خواستن بساویدن بر ماسیدن (لمس کردن از راه دست کشیدن)، در بر گرفتن، آشتی کردن لمس کردن بسودن دست کشیدن بچیزی. یا استلام حجر. بسودن سنگ (بلب یا دست) سنگ را لمس کردن، بوسه دادن، در بر گرفتن، صلح کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استلال
تصویر استلال
تیغ کشیدن
فرهنگ لغت هوشیار
پاک کردن کاسه به انگشت ته چیزی را بالا آوردن آب کاسه را بانگشت پاک کردن
فرهنگ لغت هوشیار
یونانی سلاب همی باز جستندر از سپهر به سلاب تا برکه گردد به مهر (شاهنامه) ابزاری است که برای اندازه گیری موقع و ارتفاع ستارگان و دیگر امور فلکی بکار میرفت. اصطرلاب، اسطرلاب، آلتی استکه منجمان با آن ارتفاع ستارگان راحساب میکنند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استعلاب
تصویر استعلاب
ناخوش یافتن، ناخوش شمردن، ناخوشایندگی
فرهنگ لغت هوشیار
به سوی خود کشیدن، دسترسی خواستن، بازداشت خواستن طلب کشیده شدن چیزی کردن، جلب کردن کشاندن بسوی خود کشیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استجاب
تصویر استجاب
پسندیدگی، پسندیده داشتن، روا دانستن، دل به دست آوردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استخلاب
تصویر استخلاب
درویدن بریدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استحلاب
تصویر استحلاب
دوشیدن خواستن پر شیری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استجلاب
تصویر استجلاب
جلب کردن، به سوی خود کشیدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از استلام
تصویر استلام
دست مالیدن و بوسه زدن به چیزی به قصد تبرک
استلام حجر: در فقه دست مالیدن به حجرالاسود در ضمن مناسک حج
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اجتلاب
تصویر اجتلاب
کشیدن از جایی به جای دیگر، جلب کردن، کشاندن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اختلاب
تصویر اختلاب
فریفتن، کسی را با سخنان شیرین و خوشایند فریب دادن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اجتلاب
تصویر اجتلاب
((اِ تِ))
کشیدن، جلب کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از استجلاب
تصویر استجلاب
((اِ تِ))
کشاندن، جلب کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از استلام
تصویر استلام
((اِ تِ))
لمس کردن، دست کشیدن به چیزی، بوسه دادن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از استلات
تصویر استلات
((اِ تِ))
غذای اطراف کاسه را با انگشت پاک کردن و خوردن، کنایه از خوردن تا ته ظرف
فرهنگ فارسی معین
تصویری از استرلاب
تصویر استرلاب
((اُ تُ))
ستاره سنج، ابزاری است که برای اندازه گیری محل و ارتفاع ستارگان و دیگر اندازه گیری های نجومی بکار می رود، اسطرلاب
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اختلاب
تصویر اختلاب
((اِ تِ))
خدعه کردن، با زبان نرم فریب دادن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از استرلاب
تصویر استرلاب
اسطرلاب، وسیله ای به شکل چند صفحۀ مدرج برای اندازه گیری ارتفاع ستارگان و مشخص کردن مکان آن ها، سترلاب، صلاب، صرلاب، سطرلاب، سرلاب، اصطرلاب
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از استلا
تصویر استلا
فر بهیدن گوسپندان اندوه به در کردن، شادانیدن
فرهنگ لغت هوشیار
اپگانش ماده شتر (اپگانش بچه نارس را انداختن)، افتادن برگ، افتادن بار درخت ج سلب
فرهنگ لغت هوشیار
ترشدن، بهبودی، نیک انجامی تر شدن، از بیماری به شدن، نیکو شدن حال پس از بدی و سختی، آب بزیر پوست کسی دویدن پس از نزاری. تر شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ابتلاق
تصویر ابتلاق
درخشیدن، درفشیدن
فرهنگ لغت هوشیار
به گلو فروبردن اباریدن فرو بردن به حلق و گلو بلع بگلو فرو بردن بلعیدن فرو دادن تو دادن قورت دادن، بلعیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ابتلاج
تصویر ابتلاج
پگاهیدن دمیدن بامداد صبح برآمدن، بامداد شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اجتیاب
تصویر اجتیاب
جامه پوشی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اجتناب
تصویر اجتناب
احتراز، پرهیز، دوری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اجتذاب
تصویر اجتذاب
بسوی خود کشیدن
فرهنگ لغت هوشیار