آب کاسه را به انگشت پاک کردن. (منتهی الارب) : بزرگان دولت بمجلس حاضر آمدند و ندیمان نیز بنشستند و دست بکار کردند و خوردنی علی طریق الاستلات میخوردند. (تاریخ بیهقی ص 511)
آب کاسه را به انگشت پاک کردن. (منتهی الارب) : بزرگان دولت بمجلس حاضر آمدند و ندیمان نیز بنشستند و دست بکار کردند و خوردنی علی طریق الاستلات میخوردند. (تاریخ بیهقی ص 511)
بسودن. ببسایش. ببسودن. لمس. دست کشیدن بچیزی. - استلام حجر، بسودن سنگ به لب یا دست. بسودن سنگ را به دست یا به لب. (منتهی الارب). بسودن حجرالاسود را. (زوزنی). بسودن حجر اسود را (بلب) یا بدست. (تاج المصادر بیهقی) : اما واﷲ لولا قول واش و عین للخلیفه لاتنام لطفنا حول جذعک و استلمنا کما للناس بالحجر استلام. (از تاریخ بیهقی چ ادیب ص 190). - استلام کردن، بسودن حجرالاسود.
بسودن. ببسایش. ببسودن. لمس. دست کشیدن بچیزی. - استلام حجر، بسودن سنگ به لب یا دست. بسودن سنگ را به دست یا به لب. (منتهی الارب). بسودن حجرالاسود را. (زوزنی). بسودن حجر اسود را (بلب) یا بدست. (تاج المصادر بیهقی) : اما واﷲ لولا قول واش و عین للخلیفه لاتنام لطفنا حول جذعک و استلمنا کما للناس بالحجر استلام. (از تاریخ بیهقی چ ادیب ص 190). - استلام کردن، بسودن حجرالاسود.
مؤلف فرهنگ آنندراج کلمه را عربی و بمعنی بالیدن نهال آورده و به این معنی در قوامیس نیافتیم. صاحب تاج العروس گوید: استغلب علیه الضحک ، اشتدّ، کاستغرب و غلبه علی نفسه اذا اکرهه.
مؤلف فرهنگ آنندراج کلمه را عربی و بمعنی بالیدن نهال آورده و به این معنی در قوامیس نیافتیم. صاحب تاج العروس گوید: استغلب علیه الضحک ُ، اشتدّ، کاستغرب و غلبه علی نفسه اذا اکرهه.
گردن نهادن، رامش خواستن زره خواستن، از ناکسان زن خواستن بساویدن بر ماسیدن (لمس کردن از راه دست کشیدن)، در بر گرفتن، آشتی کردن لمس کردن بسودن دست کشیدن بچیزی. یا استلام حجر. بسودن سنگ (بلب یا دست) سنگ را لمس کردن، بوسه دادن، در بر گرفتن، صلح کردن
گردن نهادن، رامش خواستن زره خواستن، از ناکسان زن خواستن بساویدن بر ماسیدن (لمس کردن از راه دست کشیدن)، در بر گرفتن، آشتی کردن لمس کردن بسودن دست کشیدن بچیزی. یا استلام حجر. بسودن سنگ (بلب یا دست) سنگ را لمس کردن، بوسه دادن، در بر گرفتن، صلح کردن
یونانی سلاب همی باز جستندر از سپهر به سلاب تا برکه گردد به مهر (شاهنامه) ابزاری است که برای اندازه گیری موقع و ارتفاع ستارگان و دیگر امور فلکی بکار میرفت. اصطرلاب، اسطرلاب، آلتی استکه منجمان با آن ارتفاع ستارگان راحساب میکنند
یونانی سلاب همی باز جستندر از سپهر به سلاب تا برکه گردد به مهر (شاهنامه) ابزاری است که برای اندازه گیری موقع و ارتفاع ستارگان و دیگر امور فلکی بکار میرفت. اصطرلاب، اسطرلاب، آلتی استکه منجمان با آن ارتفاع ستارگان راحساب میکنند