جدول جو
جدول جو

معنی استلاب

استلاب
(مُ)
سلب. (زوزنی). ربودن: استلبه، ربود آنرا. (منتهی الارب). شبانه در موضعی که نزول کرد، کردان طمع در استلاب لباس او کردند. (جهانگشای جوینی) ، پوشیدن خبر را، حاجت روا کردن. (منتهی الارب) ، بپایان چیزی رسیدن، تمام علف خوردن ستور. خوردن ستور تمام علف را. (منتهی الارب) : استلفث الرعی، خورد ستور همه علف چراگاه را و چیزی از آن باقی نگذاشت
لغت نامه دهخدا