جدول جو
جدول جو

معنی استقبال - جستجوی لغت در جدول جو

استقبال
پیشنهاد یا مطلبی را با رضایت خاطر پذیرفتن، پیش آمدن، پیشواز رفتن، پیش رفتن، پذیره شدن، در دستور زبان علوم ادبی زمان آینده، در علوم ادبی سرودن شعری به وزن و قافیۀ شعر شاعر دیگر مانند این شعر، برای مثال گل در بر و می در کف و معشوقه به کام است / سلطان جهانم به چنین روز غلام است (حافظ - ۱۱۰)، در استقبال از این غزل، برای مثال بر من که صبوحی زده ام خرقه حرام است / ای مجلسیان راه خرابات کدام است؟ (سعدی - ۳۴۷)
تصویری از استقبال
تصویر استقبال
فرهنگ فارسی عمید
استقبال
(مَ کُ)
پیش آمدن. (منتهی الارب). ضدّ استدبار. روی آوردن. پیش فراشدن. پیش واشدن. (تاج المصادر بیهقی) (زوزنی). پیش رفتن. روی کردن به، درشت یافتن خوابگاه فلان. (تاج المصادر بیهقی). درشت آمدن
لغت نامه دهخدا
استقبال
به پیشواز کسی رفتن
تصویری از استقبال
تصویر استقبال
فرهنگ لغت هوشیار
استقبال
((اِ تِ))
به پیشواز کسی رفتن، پیشواز، پذیره، آینده، روبروی هم قرار گرفتن دو ستاره، اینکه شاعری شعر در وزن و قافیه شعر شاعر دیگری بگوید
تصویری از استقبال
تصویر استقبال
فرهنگ فارسی معین
استقبال
پذیرفتاری، پیشباز، پذیره، پیشواز
تصویری از استقبال
تصویر استقبال
فرهنگ واژه فارسی سره
استقبال
پذیرایی، پیشواز، خوش آمد، پذیره، ابرازعلاقه، التفات، توجه
متضاد: بدرقه
فرهنگ واژه مترادف متضاد
استقبال
پذیرش، پذیرایی
دیکشنری اردو به فارسی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از استقلال
تصویر استقلال
آزادی داشتن، به آزادی کاری کردن، بدون مداخلۀ کسی کار خود را اداره کردن، در علوم سیاسی آزادی دولت ها در ادارۀ امور کشور، تصمیم گیری و قانون گذاری
فرهنگ فارسی عمید
(اِ تِ)
منسوب به استقبال. مربوط بزمان آینده
لغت نامه دهخدا
زشت دانستن ناهنجار دانستن بد دانستن زشت شمردن قبیح دانستن مقابل استحسان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استیبال
تصویر استیبال
گشتن خواهی گوسپند، ناستوده دانستن جای
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استقبالی
تصویر استقبالی
منسوب به استقبال مربوط بزمان آینده، ممکن
فرهنگ لغت هوشیار
جداسری خود سری، به خود ایستایی، بلند کردن، فرازیدن، لرزیدن لرزه گرفتن، خودکامگی، فراروی برداشتن و بلند کردن، بلند بر آمدن بجای بلند آمدن، ضابط امر خویش بودن بخودی خود بکاری بر ایستادن بی شرکت غیری، صاحب اختیاری و آزادی کامل یک کشور (دولت و ملت) در امور سیاسی و اقتصادی بدون اعمال نفوذ خارجیان (ظاهرا و باطنا)، بدون مداخله کاری کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استقفال
تصویر استقفال
ژکوریدن (ژکور بخیل لغت فرس)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استقتال
تصویر استقتال
پیشواز مرگ رفتن مرگ آمادگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استقلال
تصویر استقلال
((اِ تِ))
خودمختار بودن، اداره کشور با اختیار و آزادی بدون مداخله کشورهای بیگانه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از استقباح
تصویر استقباح
((اِ تِ))
زشت شمردن، قبیح داشتن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از استقلال
تصویر استقلال
خود سالاری
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از استقلال
تصویر استقلال
Independence
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از استقلال
تصویر استقلال
indépendance
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از استقلال
تصویر استقلال
独立
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از استقلال
تصویر استقلال
עַצְמָאוּת
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از استقلال
تصویر استقلال
स्वतंत्रता
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از استقلال
تصویر استقلال
kemerdekaan
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از استقلال
تصویر استقلال
ความเป็นอิสระ
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از استقلال
تصویر استقلال
onafhankelijkheid
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از استقلال
تصویر استقلال
independência
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از استقلال
تصویر استقلال
independencia
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از استقلال
تصویر استقلال
indipendenza
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از استقلال
تصویر استقلال
独立
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از استقلال
تصویر استقلال
niepodległość
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از استقلال
تصویر استقلال
незалежність
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از استقلال
تصویر استقلال
Unabhängigkeit
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از استقلال
تصویر استقلال
независимость
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از استقلال
تصویر استقلال
독립
دیکشنری فارسی به کره ای