توانگری، بی نیازی توانگری خواستن خواستار بی نیازی بودن، توانگر شدن، بی نیاز گشتن، بی نیازی توانگری، عدم تقید بی قید بودن، ناز، حالتی است که عارفان کامل بدان نایل آیند و آن بی نیازی از ماسوی الله (آنچه جز خداست) و نیاز و فقر در برابر خداوند است. یا استغنا از... بی نیاز شدن، از... یا استغنا بخرج دادن، بی نیازی نمودن استکبار. یا استغنا طبع. مناعت طبع بلند طبعی بی پروا بودن نسبت بامور جزئی و ناچیز، توانگری خواستن خواستار بی نیازی بودن، توانگر شدن، بی نیاز گشتن، بی نیازی توانگری، عدم تقید بی قید بودن، ناز، حالتی است که عارفان کامل بدان نایل آیند و آن بی نیازی از ماسوی الله (آنچه جز خداست) و نیاز و فقر در برابر خداوند است. یا استغنا از... بی نیاز شدن، از... یا استغنا بخرج دادن، بی نیازی نمودن استکبار. یا استغنا طبع. مناعت طبع بلند طبعی بی پروا بودن نسبت بامور جزئی و ناچیز
توانگری، بی نیازی توانگری خواستن خواستار بی نیازی بودن، توانگر شدن، بی نیاز گشتن، بی نیازی توانگری، عدم تقید بی قید بودن، ناز، حالتی است که عارفان کامل بدان نایل آیند و آن بی نیازی از ماسوی الله (آنچه جز خداست) و نیاز و فقر در برابر خداوند است. یا استغنا از... بی نیاز شدن، از... یا استغنا بخرج دادن، بی نیازی نمودن استکبار. یا استغنا طبع. مناعت طبع بلند طبعی بی پروا بودن نسبت بامور جزئی و ناچیز، توانگری خواستن خواستار بی نیازی بودن، توانگر شدن، بی نیاز گشتن، بی نیازی توانگری، عدم تقید بی قید بودن، ناز، حالتی است که عارفان کامل بدان نایل آیند و آن بی نیازی از ماسوی الله (آنچه جز خداست) و نیاز و فقر در برابر خداوند است. یا استغنا از... بی نیاز شدن، از... یا استغنا بخرج دادن، بی نیازی نمودن استکبار. یا استغنا طبع. مناعت طبع بلند طبعی بی پروا بودن نسبت بامور جزئی و ناچیز
گشتن خواه شدن (گشتن نرینه بارور کننده) آن مه که زپیدایی در چشم نم آید جان از مزه عشقش بی گشن همی زاید (مولانا جلال الدین)، بست خواستن گناهکاران و دادگریزان به گور یا آرامگاه پیشوا یا پیشوا زاده ای می گریختند و در آن جابست می نشستند و دست دیوانیان از آنان کوتاه می شد بست نشینی
گشتن خواه شدن (گشتن نرینه بارور کننده) آن مه که زپیدایی در چشم نم آید جان از مزه عشقش بی گشن همی زاید (مولانا جلال الدین)، بست خواستن گناهکاران و دادگریزان به گور یا آرامگاه پیشوا یا پیشوا زاده ای می گریختند و در آن جابست می نشستند و دست دیوانیان از آنان کوتاه می شد بست نشینی