جدول جو
جدول جو

معنی استغنا

استغنا
توانگری، بی نیازی، توانگر شدن، بی نیاز شدن، مناعت طبع، وارستگی، در تصوف بی نیازی خداوند، اظهار بی تمایلی معشوق به عاشق برای برانگیختن اشتیاق وی
تصویری از استغنا
تصویر استغنا
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با استغنا

استغنا

استغنا
توانگری، بی نیازی توانگری خواستن خواستار بی نیازی بودن، توانگر شدن، بی نیاز گشتن، بی نیازی توانگری، عدم تقید بی قید بودن، ناز، حالتی است که عارفان کامل بدان نایل آیند و آن بی نیازی از ماسوی الله (آنچه جز خداست) و نیاز و فقر در برابر خداوند است. یا استغنا از... بی نیاز شدن، از... یا استغنا بخرج دادن، بی نیازی نمودن استکبار. یا استغنا طبع. مناعت طبع بلند طبعی بی پروا بودن نسبت بامور جزئی و ناچیز، توانگری خواستن خواستار بی نیازی بودن، توانگر شدن، بی نیاز گشتن، بی نیازی توانگری، عدم تقید بی قید بودن، ناز، حالتی است که عارفان کامل بدان نایل آیند و آن بی نیازی از ماسوی الله (آنچه جز خداست) و نیاز و فقر در برابر خداوند است. یا استغنا از... بی نیاز شدن، از... یا استغنا بخرج دادن، بی نیازی نمودن استکبار. یا استغنا طبع. مناعت طبع بلند طبعی بی پروا بودن نسبت بامور جزئی و ناچیز
فرهنگ لغت هوشیار

استثنا

استثنا
جدا کردن بیرون آوردن خارج کردن، بیرون کردن چیزی از حکم ماقبل با ذکر ادواتی مانند: مگر سوای الا بجز: همه آمدند بجز جمشید، کلمه (ان شا الله) بر زبان راندن ان شا الله گفتن: ترک استثنا مرادم قسوتی است نی همین گفتن که گفتن حالتی است ای بسا ناورده استثنا بگفت جان او با جان ایشان بود جفت. (مثنوی مولوی)، جدایی خروج، جمع استثناآت
فرهنگ لغت هوشیار

استمنا

استمنا
خارج کردن منی از آلت تناسلی خود بدون مقاربت، جلق. این عمل در شرع اسلام حرام است
استمنا
فرهنگ فارسی عمید

استثنا

استثنا
جدا کردن کسی از حکم عمومی مثلاً استثنای بازنشستگان از حق بیمه مورد مخالفت قرار گرفت، در دستور زبان علوم ادبی خارج کردن چیزی یا کسی از یک حکم عمومی،
بیرون کردن چیزی از حکم ماقبل با گفتن کلماتی مانندِ الا، جز و مگر، آنچه بیرون از حکم کلی قرار گرفته، استثناشده، ممتاز، برتر مثلاً او بین همکلاسی هایش یک استثنا بود، گفتنِ «إن شاءالله» در سخن
استثنا
فرهنگ فارسی عمید

استغناء

استغناء
بی نیازی خواستن، توانگر شدن، مالدار شدن، بی نیازی، توانگری (مادی یا معنوی)، وابستگی نداشتن، بی قید بودن، گذشتن، صرفنظر کردن
استغناء
فرهنگ فارسی معین