معنی استحکام
- استحکاماِستِحکام
- استوار شدن، استوار کردن امور، استواری، محکمی، استحکام، محکم کاری، استقامت، ثبات، اطمینان
پایداری، صلابت، قوام، تأثّل، ثقابت، رصانت، اتقان، اشتداد، رستی، جزالت، ثبوتاستوار شدن، استوار کردن امور، اُستُواری، محکمی، استحکام، محکم کاری، استقامت، ثبات، اطمینان
پایداری، صَلابَت، قَوام، تَأَثُّل، ثَقابَت، رَصانَت، اِتقان، اِشتِداد، رُستی، جَزالَت، ثُبوت
فرهنگ فارسی عمید