- استعاضه (وَ)
عوض جستن. عوض خواستن. (منتهی الارب) (تاج المصادر بیهقی) (زوزنی). بدل خواستن، دشوار گشتن کار. دشوار گردیدن کار، دشواری خواستن. (منتهی الارب) : استعسره، طلب معسوره. (تاج العروس) ، ملتوی و بیکار نشستن. (منتهی الارب)
معنی استعاضه - جستجوی لغت در جدول جو
- استعاضه
عوض آنرا خواستن
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
در بدیع استعمال کلمه ای در غیر معنی حقیقی خودش بر سبیل تشبیه یعنی آوردن مشبه یا مشبهٌ به در کلام و حذف طرف دیگر مانند این جمله مثلاً ماهی را دیدم سر از دریچه بیرون کرد، ماه در این جمله به جای کلمۀ محبوب، معشوق یا زنی زیبا به کار رفته است، عاریت گرفتن، قرض گرفتن
پناه گرفتن، پناه بردن، پناه خواستن، پناه جستن، گفتن «اعوذ باللّه من الشیطان الرجیم»
خویگری، بازگشت خواهی طلب عود کردن بارگشت چیزی را خواستن دوباره خواستن، عادت بچیزی کردن
