معنی استفاضه - فرهنگ فارسی عمید
واژههای مرتبط با استفاضه
استفاضه
- استفاضه
- استفاضت. آب روان کردن خواستن. (منتهی الارب).
لغت نامه دهخدا
استفاضت
- استفاضت
- آب روان کردن خواستن، عطا خواستن، فیض گرفتن طلب فیض کردن
فرهنگ لغت هوشیار
استحاضه
- استحاضه
- پیوسته خون از زن آمدن بعد از حیض، پیوستگی خون در زن
فرهنگ لغت هوشیار