جدول جو
جدول جو

معنی استعاده

استعاده((اِ تِ دِ))
بازگشت چیزی را خواستن، عادت کردن
تصویری از استعاده
تصویر استعاده
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با استعاده

استعاده

استعاده
خویگری، بازگشت خواهی طلب عود کردن بارگشت چیزی را خواستن دوباره خواستن، عادت بچیزی کردن
فرهنگ لغت هوشیار

استعاده

استعاده
تکرار. اعاده طلبیدن. بازداشت خواستن. (تاج المصادر بیهقی). طلب اعاده. بازگشت خواستن. طلب بازگردانیدن. (غیاث). طلب عود کردن. بازگشتن خواستن به کاری. یقال: استعدته الشی ٔ فاعاده، ای سألته ان یفعله ثانیاً. (منتهی الارب) ، گشن خواه شدن گاو ماده: استعربت البقره، غیرعربی را عربی کردن. (منتهی الارب) ، مانا به عرب شدن. بیابانی شدن
لغت نامه دهخدا

استزاده

استزاده
افزونی خواستن افزون خواستن بیشخواهی، گله کردن دلتنگی کردن بیش خواستن فزونی طلبیدن افزون خواستن طلب افزونی کردن، مقصر شمردن، گله کردن دلتنگی نمودن
فرهنگ لغت هوشیار

استعادت

استعادت
طلب عود کردن بارگشت چیزی را خواستن دوباره خواستن، عادت بچیزی کردن
فرهنگ لغت هوشیار