تکرار. اعاده طلبیدن. بازداشت خواستن. (تاج المصادر بیهقی). طلب اعاده. بازگشت خواستن. طلب بازگردانیدن. (غیاث). طلب عود کردن. بازگشتن خواستن به کاری. یقال: استعدته الشی ٔ فاعاده، ای سألته ان یفعله ثانیاً. (منتهی الارب) ، گشن خواه شدن گاو ماده: استعربت البقره، غیرعربی را عربی کردن. (منتهی الارب) ، مانا به عرب شدن. بیابانی شدن