- استرفاه (لَ کَ شِ)
برآسودن. (منتهی الارب)
معنی استرفاه - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
قاطرچی، کسی که قاطر دارد و با قاطر بار یا مسافر حمل و نقل می کند، قاطردار، استروان، قاطربان، استربان
قاطرچی، کسی که قاطر دارد و با قاطر بار یا مسافر حمل و نقل می کند، استردار، قاطردار، استروان، قاطربان
بازگرفتن چیزی از کسی، «انا للّه و انا الیه راجعون» گفتن هنگام شنیدن خبر مرگ کسی
(مُ)
لغت نامه دهخدا
استفاهه. بسیارخوار و سخت نوش گردیدن بعد کم خوراکی. (منتهی الارب). نیک واخور آمدن. (تاج المصادر بیهقی).
(لَ کَ شِ کَ)
لغت نامه دهخدا
استرفاض وادی، فراخ شدن رودبار. (منتهی الارب) ، نام مسکوکی از سیم (نقره) ، لیرۀ استرلینگ، واحد پول انگلستان است، گروه استرلینگ، ممالکی که معاملات خارجی آنها با لیرۀ استرلینگ صورت میگیرد
خوار خواست، شرمسار خواستن، خواری سبک داشتن خفیف دانستن خوار شمردن، سبکی خواری، جمع استخفافات
انا الله. انا الیه راجعون گفتن در وقت مصیبت، وا پس خواستن، باز گردانیدن
سست اندامی فروهشتگی (فلج) سست شدن نرم گشتن فروهشته گردیدن، سست اندامی سستی فروهشتگی، یا استرخا اعصاب. فالج عصبی. یا استرخا اعضا. فالج اعضا. یا استرخا جفن. فالج پلک. یا استرخا جفن اعلا. فالج پلک فوقانی یا استرخا مثانه. فالج مثانه
