- استرضاع
- شیر دادن خواستن، طلب شیر دادن، دایه گرفتن فرزند را
معنی استرضاع - جستجوی لغت در جدول جو
- استرضاع ((اِ تِ))
- دایه گرفتن برای شیر دادن به کودک
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
انا الله. انا الیه راجعون گفتن در وقت مصیبت، وا پس خواستن، باز گردانیدن
بلند شدن گرد گرد خیزی
بازگرفتن چیزی از کسی، «انا للّه و انا الیه راجعون» گفتن هنگام شنیدن خبر مرگ کسی
طلب خشنودی کردن، خشنود کردن، خشنودی، مفرد استرضاعات
((اِ تِ))
فرهنگ فارسی معین
رجوع کردن، طلب بازگشت کردن، داده ای را بازپس گرفتن، هنگام شنیدن خبر مرگ کسی، انالله و اناالیه راجعون گفتن
خرسندی خواستن، خرسند کردن، خشنودی خواستن خشنودی جستن، خشنود کردن، خشنودی، جمع استرضا آت، خواستن از کسی تا خشنود کنداو را، طلب خشنودی کردن
خشنودی کسی را خواستن، طلب خشنودی کردن، خشنودی
گشتن جویی (گشن فحل) فارسی گویان این واژه رابه جای پانسه یاپشک (قرعه) به کار میبرند قرعه کشیدن، توضیح در عربی بمعنی (بعاریت خواستن گشن از کسی) و (گشن خواه شدن ماده شتر و ماده گاو) و غیره آمده و بمعنی قرعه کشیدن در عربی (اقتراع) مستعمل است
زشت دانی، رسوادانی
فزو نخواهی فزایستگی، نیکخواهی
پا در میانی خواستن، میانجگری پایمرد خواستن خواهشگر جستن بخواهش بر انگیختن شفاعت خواستن طلب شفاعت کردن
گوخواستن، به گرو گرفتن
ترسانیدن
بو گرفتن
واسازی خواستن (وا سازی مرمت) واساز خواهی
یونانی سلاب همی باز جستندر از سپهر به سلاب تا برکه گردد به مهر (شاهنامه) ابزاری است که برای اندازه گیری موقع و ارتفاع ستارگان و دیگر امور فلکی بکار میرفت. اصطرلاب، اسطرلاب، آلتی استکه منجمان با آن ارتفاع ستارگان راحساب میکنند
بی مایه یافتن ناپسند یافتن سست یافتن
تنک شدن، بنده خواستن، به بندگی گرفتن بنده گرفتن بنده شمردن
افسون خواستن
فراخ خواستن رود بار فراخ کردن رود بار گشاد کردن آب
یاری جستن یاری جویی
نرم یافتن، نرم شمردن
پیشرو گله شدن دنبال هم رفتن گوسپندان
پیشی گرفتن اسپ، پیه آب کردن پیه گذاری
ترسانیدن این واژه در تازی پیشینه ندارد. و فارسی گویان آن را ساخته اند در تازی استرهاب و ترعیب را به کار می برند ترسانیدن تولید رعب کردن، توضیح این کلمه متداول در فارسی است و در عربی بدین معنی (ترعیب) آمده
شرق شناسی
راه جستن، پندخواهی ارشاد طلبیدن راهنمایی خواستن طلب هدایت کردن راه راست جستن،جمع استرشادات
فروهشتن گیسو، خوگرشدن، گستاخ شدن، گستاخی
روزی خواستن
ناکس یافتن فرومایه یافتن زبون بینی
طلب باز پس چیزی کردن
پروا خواستن، ارزان خواستن
سست اندامی فروهشتگی (فلج) سست شدن نرم گشتن فروهشته گردیدن، سست اندامی سستی فروهشتگی، یا استرخا اعصاب. فالج عصبی. یا استرخا اعضا. فالج اعضا. یا استرخا جفن. فالج پلک. یا استرخا جفن اعلا. فالج پلک فوقانی یا استرخا مثانه. فالج مثانه