جدول جو
جدول جو

معنی استرضاع - جستجوی لغت در جدول جو

استرضاع(لَ لَ خَ / خِ)
شیر دادن خواستن. طلب شیر دادن. بمزد فراگرفتن کسی را تا فرزندک را شیر دهد. (زوزنی). دایه گرفتن فرزند را. (تاج المصادر بیهقی). دایه خواستن. به دایه دادن شیرخواره را. مرضعه خواستن. شیرده خواستن. یقال: استرضع، ای طلب مرضعهً. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
استرضاع
شیر دادن خواستن، طلب شیر دادن، دایه گرفتن فرزند را
تصویری از استرضاع
تصویر استرضاع
فرهنگ لغت هوشیار
استرضاع((اِ تِ))
دایه گرفتن برای شیر دادن به کودک
تصویری از استرضاع
تصویر استرضاع
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از استرضا
تصویر استرضا
خشنودی کسی را خواستن، طلب خشنودی کردن، خشنودی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از استرجاع
تصویر استرجاع
بازگرفتن چیزی از کسی، «انا للّه و انا الیه راجعون» گفتن هنگام شنیدن خبر مرگ کسی
فرهنگ فارسی عمید
کم کردن خواستن از کسی: استوضع منه. (منتهی الارب) ، بیدار شدن. (زوزنی) (تاج المصادر بیهقی) ، هشیار بودن، بانگ کردن پای برنجن و جز آن از پیرایه
لغت نامه دهخدا
(زَ)
استرباع رمل، توبرتو نشستن ریگ.
لغت نامه دهخدا
(لَ / لِ سِ پَ)
انّا ﷲ و انّا الیه راجعون گفتن. (منتهی الارب). انا ﷲ و انا الیه راجعون گفتن در وقت مصیبت. (تاج المصادر بیهقی) : و استکان و استرجع بعد ان ارتاع و تفجع. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 300) ، ترجمه آن: و فروتنی نمود و استرجاع کرد بعد از آن که غصه و نوحه بر او مستولی شده بود. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 310). فوقف بین الامر و النهی مسترجعاً. (تاریخ بیهقی ص 300) ، ترجمه: پس ایستاد در کشاکش امر و نهی استرجاع کنان. (تاریخ بیهقی ص 310).
لغت نامه دهخدا
(لَ)
خواستن از کسی تا خشنود کند او را. (منتهی الارب). خشنود کردن خواستن. (زوزنی).
لغت نامه دهخدا
(لَ کَ شِ کَ)
برداشتن.
لغت نامه دهخدا
(گُ اَ)
بضاعت ساختن. (منتهی الارب). سرمایه کردن مالی را.
لغت نامه دهخدا
(لَ کَ کَ / کِ)
استرقاع ثوب، درپی خواه شدن جامه. (منتهی الارب). محتاج وصله شدن جامه. بپاره آمدن جامه. (تاج المصادر بیهقی). بوژنگ آمدن جامه. (زوزنی)
لغت نامه دهخدا
(دَ کُ)
خوار و حقیر شدن.
لغت نامه دهخدا
تصویری از استرحال
تصویر استرحال
فراروی جا به جایی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استرسال
تصویر استرسال
فروهشتن گیسو، خوگرشدن، گستاخ شدن، گستاخی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استراضه
تصویر استراضه
خرسند خواهی، خوش آمدن، دل به دست آوردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استحضار
تصویر استحضار
بخود بار آمدن، یاد داشتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استجماع
تصویر استجماع
فراهم آمدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استرحام
تصویر استرحام
مهربانی کردن
فرهنگ لغت هوشیار
سست اندامی فروهشتگی (فلج) سست شدن نرم گشتن فروهشته گردیدن، سست اندامی سستی فروهشتگی، یا استرخا اعصاب. فالج عصبی. یا استرخا اعضا. فالج اعضا. یا استرخا جفن. فالج پلک. یا استرخا جفن اعلا. فالج پلک فوقانی یا استرخا مثانه. فالج مثانه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استرخاص
تصویر استرخاص
پروا خواستن، ارزان خواستن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استرداد
تصویر استرداد
طلب باز پس چیزی کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استرذال
تصویر استرذال
ناکس یافتن فرومایه یافتن زبون بینی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استرزاق
تصویر استرزاق
روزی خواستن
فرهنگ لغت هوشیار
راه جستن، پندخواهی ارشاد طلبیدن راهنمایی خواستن طلب هدایت کردن راه راست جستن،جمع استرشادات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استرشاق
تصویر استرشاق
شرق شناسی
فرهنگ لغت هوشیار
ترسانیدن این واژه در تازی پیشینه ندارد. و فارسی گویان آن را ساخته اند در تازی استرهاب و ترعیب را به کار می برند ترسانیدن تولید رعب کردن، توضیح این کلمه متداول در فارسی است و در عربی بدین معنی (ترعیب) آمده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استرعاف
تصویر استرعاف
پیشی گرفتن اسپ، پیه آب کردن پیه گذاری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استرعال
تصویر استرعال
پیشرو گله شدن دنبال هم رفتن گوسپندان
فرهنگ لغت هوشیار
خرسندی خواستن، خرسند کردن، خشنودی خواستن خشنودی جستن، خشنود کردن، خشنودی، جمع استرضا آت، خواستن از کسی تا خشنود کنداو را، طلب خشنودی کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استرباع
تصویر استرباع
بلند شدن گرد گرد خیزی
فرهنگ لغت هوشیار
انا الله. انا الیه راجعون گفتن در وقت مصیبت، وا پس خواستن، باز گردانیدن
فرهنگ لغت هوشیار
سرمایه خواستن سرمایه خواهی، گونه ای زناشویی در روز گار کانای (جاهلیت) زن جندگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استرجاع
تصویر استرجاع
((اِ تِ))
رجوع کردن، طلب بازگشت کردن، داده ای را بازپس گرفتن، هنگام شنیدن خبر مرگ کسی، انالله و اناالیه راجعون گفتن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از استرضاء
تصویر استرضاء
طلب خشنودی کردن، خشنود کردن، خشنودی، مفرد استرضاعات
فرهنگ فارسی معین