جدول جو
جدول جو

معنی استرضا

استرضا
خشنودی کسی را خواستن، طلب خشنودی کردن، خشنودی
تصویری از استرضا
تصویر استرضا
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با استرضا

استرضا

استرضا
خرسندی خواستن، خرسند کردن، خشنودی خواستن خشنودی جستن، خشنود کردن، خشنودی، جمع استرضا آت، خواستن از کسی تا خشنود کنداو را، طلب خشنودی کردن
فرهنگ لغت هوشیار

استرعا

استرعا
تیمارخواست (تیمار رعایت)، نگهبانی خواستن، نگهبانی کردن، رعایت طلبیدن نگهبان خواستن طلب توجه کردن، رعایت طلبیدن نگهبان خواستن طلب توجه کردن
فرهنگ لغت هوشیار

استرضاع

استرضاع
شیر دادن خواستن، طلب شیر دادن، دایه گرفتن فرزند را
استرضاع
فرهنگ لغت هوشیار

استرشا

استرشا
پارک خواهی (پارک رشوه) رشوه طلبیدن پاره خواستن، رشوه طلبیدن پاره خواستن
فرهنگ لغت هوشیار

استرخا

استرخا
یونانی از داروها زر نیخ سرخ سست شدن نرم گشتن فروهشته گردیدن، سست اندامی سستی فروهشتگی، یا استرخا اعصاب. فالج عصبی. یا استرخا اعضا. فالج اعضا. یا استرخا جفن. فالج پلک. یا استرخا جفن اعلا. فالج پلک فوقانی یا استرخا مثانه. فالج مثانه
فرهنگ لغت هوشیار

استرضاء

استرضاء
طلب خشنودی کردن، خشنود کردن، خشنودی، مفرد استرضاعات
استرضاء
فرهنگ فارسی معین